ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

دیگر بلد شدم که خداحافظی کنم

این روزها که می‌گذرد، جور دیگرم
دیگر خیال و فکر تو افتاده از سرم

دیگر دلم برای تو پرپر نمی‌زند
دیگر کلاغ رفته به جلد کبوترم

دیگر خودم برای خودم شام می‌پزم
دیگر خودم برای خودم هدیه می‌خرم

دیگر بلد شدم که خداحافظی کنم
دیگر بلد شدم که بهانه نیاورم

اسمت چه بود؟ آه از این پرتی حواس
این روزها من اسم کسی را نمی‌برم

رضاکیاسالار

توهم

آب پنداشته بودمت..
سراب بودی؟
یا من هاجر هروله های اضطرار نبودم،
که سعی ام بی ثمر ماند و
اسماعیلم تشنه جان داد....


مریم روستا

گذشت

از شما چه پنهان،

لیله الرغائب گذشت و من خجلم از آرزوهای دنیوی ام

راست می گویند که هرکس به اندازه دلش آرزو دارد

آدمهای ترسناک (1)

آدمی که زبانش به غیبت و قضاوت عادت کند،
غریب و آشنا برایش فرقی نمی‌کند ...

آرزوهای خوب

الهی
معرفت و بینشی ده که در شب آرزوها
در قلبم آرزویی داشته باشم که تو به داشتن بنده‌ای
با چنین آرزویی به فرشتگانت مباهات کنی ....

من هنوزم سبز سبزم ریشه دارم ...

من هنوز دربه‌در طره‌ی اون زلف سیاتم
من هنوزم سبز سبزم
ریشه دارم
یکی از پاپتی‌هاتم
آقای کوچیک نواز بنده‌پرور
من هنوزم صله گیر چشم بارونی و اون ابر نگاتم ...
منو کشتی، منو کشتی، منو کشتی
کشته باشی خوش به حالم
من هنوزم که هنوزه یکی از کشته‌هاتم
من هنوز در به در طره اون زلف سیاتم
من هنوزم سبز سبزم ریشه دارم
یکی از پاپتی‌هاتم

محمد صالح‌علاء

بشنوید با صدای مهدی دسترنج +

خرمشهر

سوم خرداد اگرچه خاطره ای شیرین است

ولی از آن دست خاطرات شیرین بغض آور است.


دارم می فهمم ...(1)

بعضی آدم ها جغجغه هایشان بزرگ و بزرگ تر می شود، 

بعضی دیگر دغدغه هایشان. 

  

خودمانی نوشت: پایان نامه تمام شد، مانده ام در صفحه "تشکر و سپاس" چه بنویسم.

احساسات یا اعتقادات...

اعتقادات هر کس یا برآمده از تجربیات طولانی مدت است یا از دانش و علم او. اعتقاداتی که نشود از آن منطقی و عقلانی دفاع کرد فقط احساسات است.

پ.ن:

تجربه خودش یک علم است.