دوست داشتم امامم مهدی باشد تا درهای بهشت را برایم باز کند...
بهشتی به این غریبی را دو عالم ندیده است.
بوی خاک وطن، راه تنفس را باز میکند ...
اول بفهم، بعد بخواه که بفهمنت.
بعضی موقع ها
دلم برای دیدن کسانی تنگ میشود
که هیچوقت حتی یک ذره دوستشان هم نداشتم!
۳۶ روز و ۶ ساعت...
God will fix your broken heart, if you give him all the pieces.
کلافه بودم!
از صبح هر چه گفتم،
هیچ کس نشنید.
با تمام وجود فریاد زدم...خودم را به در و دیوار زدم که کسی بشنود و دلم آرام گیرد...بی فایده بود.
با دلی غمگین و بغضی سنگین لحظه های تاریک شب را میشمارم ...چرا آرامش از قلبم رفته؟ چرا خواب به چشمانم نمی آید؟
احساس کردم زیر بالش کمی ناهموار است.....
یادم آمد!
روزی، روزگاری...
با ذکر نام او خوابم میبرد.