ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

آینه

آینه می‌گه: تو همونی که یه روز
می‌خواستی خورشیدو با دست بگیری،
ولی امروز شهر شب خونه‌ت شده،
داری بی‌صدا تو قلبت می‌میری!
 

 

پ . ن : گوش کنید

بازی زیر پوستی

احساست را روی زبانت نریز و کلمه اش کن ... 

توی چشمهایت بریز و نگاهش کن ...

فطریه !

امسال قوت غالبمان غصه بود و درد ... 

فطریه اش می‌شود چقدر؟!

ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا

ردیف مغازه ها پر از کوله پشتی های مدرسه ای است با عکس جومونگ و سوسانو !

یاد کیف مدرسه ی کلاس اولم می افتم که عکس " شازده کوچولو " رویش بود ...

nothing

If you are first you are first 

If you are second  you are nothing

کتیبه !

خواب دیدم یک کتیبه دارم ... 

پنج خورشید ... 

رفتم قرن هشتم ... 

شدم معشوقه ی حافظ !!!  

 

اعتماد به نفس کاذب ویژه سحر ماه رمضان

خدا جان بیا ! 

بیا... 

می دونم دلتنگی ... 

بیا بشینیم با هم حرف بزنیم ! 

بیا ...

کاهش

مانده ام این عقل است در کله ی تو که هنوز هم به سبز بودنت مفتخری؟!!!

تو تمامم کردی

طرح کمرنگی بودم از عشق... 

نقطه چینی از خویش... 

تو تمامم کردی

معامله

پیشنهاد می کنم «‌ بیمه شخص عاشق »‌ را هم به باقی بیمه ها اضافه کنند ! 

این روزها وقتی برای یک دست شکسته ده میلیون دیه می دهند ... 

یعنی دل درب و داغان و خرد شده و نابود شده به اندازه یک سانتافه ارزش ندارد؟!!