ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

قسم

معصوم فرمودند:

قسم، یا شکسته می شود، یا موجب ندامت ....

گمشده

درشگفتم از کسى که گمشده­اش را مى‌جوید،

 در حالى­ که خود را گم کرده و نمى­جویدش. 

امام علی (علیه السلام)

مبعث

من برای آوردن دین راستین و آسان، برگزیده‌ شده‌ام ....
پیامبراکرم(ص)

آه مظلوم

پیامبر اعظم ( ص ) می فرمایند:

ﺗﻘﻮﺍ ﺩﻋﻮ ﺍﻟﻤﻈﻠﻮﻡ ﻓﺈﻧﻬﺎ ﺗﺤﻤﻞ ﻋﻠﻰ ﺍﻟﻐﻤﺎﻡ ﻳﻘﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﻭ ﻋﺰﹼﹶﺗﻲ ﻭ ﺟﻼﻟﻰ ﻻﹶﹶﻧﺼﺮﻧﻚ ﻭ ﻟﻮ ﺑﻌﺪ ﺣﻴﻦ؛

ﺍﺯ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﺑﺘﺮﺳﻴﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻭﻯ ﺑﺮ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﻣﻴﺮﻭﺩ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ ﺑﻌﺰﺕ ﻭ ﺟﻼﻝ ﻣﻦ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﺮﺍ ﻳﺎﺭﻯ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ پس ﺍﺯ ﻣﺪﺗﻰ ﺑﺎﺷﺪ .

تو را دارم چه کم دارم

به خداوند خوش بین باش! زیرا هر که به خدا خوش بین باشد، خدا با گمان خوش او همراه است. 

امام رضا (علیه السلام)/ مسند الامام الرضا (ع)، ج1، ص 269

باران که می بارد تو می آیی ...

قَدْ طَلَعَ طَالِعٌ وَ لَمَعَ لاَمِعٌ وَ لاَحَ لاَئِحٌ وَ اِعْتَدَلَ مَائِلٌ وَ اِسْتَبْدَلَ اَللَّهُ بِقَوْمٍ قَوْماً وَ بِیَوْمٍ یَوْماً وَ اِنْتَظَرْنَا اَلْغِیَرَ  اِنْتِظَارَ اَلْمُجْدِبِ اَلْمَطَرَ  

همانا اخترى دمید، ستاره اى درخشید و پرتوى تابید. انحراف و کجى به راستى و اعتدال آمد و خداوند عزت، قومى را برد و قومى دگر را بر سر کار آورد: به روزگار آنان خاتمه داد و روزگارى نو پدید آورد. ما سالها در انتظار این دگرگونى و تحول نشستیم آن چنان که قحطى زدگان در انتظار باران مى نشینند. 

 

نهج البلاغه/خطبه 152

مسیر انحرافی

مَن حاوَلَ اَمراً بِمَعصِیَةِ اللهِ کانَ اَفوَتُ لِما یَرجو و اَسرَعُ لِما یَحذَرُ.؛

کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود.

امام حسین علیه السلام

نجات

النجــات فــی الصـــدق

نجات در صداقت و راستی ست.

حضرت علی علیه السلام

قناعت نکنید لطفا!

امام باقر علیه‏‌السلام:هیچ خواسـتـه‏‌اى را زیـاد مشمارید ؛ زیرا آنچه نزد خداست بیش از آن است که مى‏پندارید  

پ.ن: قناعت بی جا مانع کسب است...

هذا یوم الجمعه ...

گفت: فقیرم
گفتند: نیستی
گفت:فقیرم!باور کنید
گفتند: نه! نیستی.
گفت: شما از حال و روز من خبر ندارید.
و حال و روزش را تعریف کرد. گفت که چقدر دستهایش خالیست و چه سختی‌هایی شب و روز می‌کشد. ولی هنوز امام فقط نگاهش می‌کردند.

گفت: به خدا قسم که چیزی ندارم.
گفتند: صد دینار به تو بدهم حاضری بروی و همه جا بگویی که از ما متنفری؟ از ما فرزندان محمد(ص)
گفت: به خدا قسم نه!
«هزار دینار؟»
نه! به خدا قسم نه.
«دهها هزار»
ـ نه! باز دوستتان خواهم داشت.
ـ گفتند: چطور می‌گویی فقیری وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف هم نمی‌فروشی؟
«چطور می‌گویی فقیری وقتی کالای عشق به ما در دارایی تو هست؟»

ترجمه‌ی آزاد فاطمه شهیدی از امالی، ج 7، ص 147؛ روایت مردی که به خدمت  امام صادق (ع) رسید. خدا خانه دارد ...