ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

....

از همه شون و همه تون ... 

خستمه ...

....

از این جا
تا جایی که تویی
قدم نمی رسد
دست دراز می کنم
چیزی می نویسم
دریایی
دلی
قابی
غمی
از بی نشان
تا نشانی که تویی
مرهم نمی رسد
در این جا و این دَم
رونقی نیست
عطشناک آنم
آن دَم نمی رسد ...
          محمدرضا عبدالملکیان

دلتنگی

از چه دلتنگ شدی ؟! 

دلخوشیها کم نیست ... 

مثلا 

             این خورشید ...

تابستان بی مزه ...

تابستان نفسهای آخرش را می کشد ... 

و این یعنی خوشبختی ...

دوستت دارم ... زیاد 

ولی نمی توانم ببخشمت ....  

بخشنـــــدگی

بخشندگی انتشار بوی خوش بنفشه بر ته کفشی است که  

لگد مالش کرده است ..  

 

مارک تواین

تازه فهمیدم به جز تو حرفِ هیشکی خوندنی نیست
آدما میان و میرن هیشکی جز تو موندنی نیست

پیام روانی ...

بطلبید که خواهید یافت ...

رویاها بذرهای واقعیتند ...

لطفا بگذار خودم باشم ...