- امشب شام ساندویچ مرغ داریم!
+ وای چه خوب! من خیلی دوس دارم.
-فقط یه مشکلیه!
+چی؟
-تو خونه همه چی داریم الا مرغ!!!!!!!
چندی پیش جوکی به زبان انگلیسی در دنیای نت زاده شد! که نکات ارزشمندی را در خصوص سیاست های رسانه های امریکا در برداشت. ترجمه ی فارسی جوک به شکل زیر است :
مردی دارد در پارک مرکزی شهر نیویورک قدم میزند که ناگهان میبیند سگی به دختر بچه ای حمله کرده است مرد به طرف انها میدود و با سگ درگیر میشود . سرانجام سگ را میکشد و زندگی دختربچه ای را نجات میدهد پلیسی که صحنه را دیده بود به سمت انها می اید و میگوید :<تو یک قهرمانی>
فردا در روزنامه ها می نویسند :
یک نیویورکی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد
اما ان مرد می گوید: من نیوریورکی نیستم
پس روزنامه های صبح می نویسند:
امریکایی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد .
ان مرد دوباره میگوید: من امریکایی نیستم
از او میپرسند :خب پس تو کجایی هستی
<من ایرانی هستم >
فردای ان روز روزنامه ها این طور می نویسند :
یک تند روی مسلمان سگ بی گناه امریکایی را کشت
این میوه را بخور
تا از این جهنم
هبوط کنیم
پ.ن ) عنوان برگرفته از شعری از عباس معروفی
دخترک در حالیکه نمیتوانست جلوی ذوق زدگی اش را بگیرد با هیجان گفت :
- مامااااان باورت میشهههه؟ چه زود ماشین گیرمون اومد.
- آره دخترم. هر وقت کارت گیر افتاد به ابالفضل بگو ...
دختر باهاس اینقَدَر معصوم باشه که آدم تابِ نگاه یه غریبه رو هم بهش نداشته باشه ...
پ ن :درست مثل آبجی های هم وبلاگی خودمون اینجا ، روزشون مبارک
بعضی موقع ها
دلم برای دیدن کسانی تنگ میشود
که هیچوقت حتی یک ذره دوستشان هم نداشتم!
۳۶ روز و ۶ ساعت...