ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

امید

امید وارم دلها محرم اسرار باشند. در این گوشه دنیا 

پاییز شیراز

پاییز هم پاییز های قدیم !

از کنار باغ ارم که راه می افتادی ، دستانت را در جیبت میکردی و با برگ های نارنجی نم ِ باران خورده‌ی درختان فکر میکردی ....، چشم باز میکردی میدیدی حافظیه ای ....


بزرگتر

که همه عالم ...

عالم، عالم رفاقت است

اینقدر خودی و غیر خودی نکنیم ....

آدمها را باید از دور دوست داشت ...

آدمها را باید از دور دوست داشت ... 
آدمها را باید از دور دوست داشت ... 
آدمها را باید از دور دوست داشت ... 
حتی یک نفر را هم سراغ ندارم  
که آنچه پنهان دارد بهتر از آشکارهایش باشد ...   

 

تعصب ...

برای رسیدن به حقیقت 

اول باید دیوارهای ساخته شده در ذهنت را خراب کنی ...  

راه

آدم اگر راه را درست برود به مشهد می رسد !

اگر راه را اشتباه رفت که به مشهد نمی رسد ! می رود به ناکجاآباد...

آغاز

تمام قصه ها
با بود یکی و نبود دیگری آغاز می شوند
که یکی بود و یکی نبود!
یکی رفته بود و یکی مانده بود!
مانده بوده  و گریه کرده بود ....
(احمدی)

این من لعنتی!


من اومدم! با یک اتفاق ساده!
سلام!

پیش بینی وضع هوا!

- بله... ما تهرانی های عزیز که از صبح بارون بسیار زیبایی داشتیم

موج ابرهای باران زا ایشالا بعد از تهران، می ره به سمت شمال غربی و شمال شرقی و جنوب شرقی

راستی داشت یادم می رفت،

یه موج گرد و غبار هم از عراق میاد که طبق معمول ایشالا می ره سمت جنوب غربی!


که عشق آسان نمود اول...

البلاء للولاء 

 

حالا شانه های کداممان سنگین تر است؟