پاییز هم پاییز های قدیم !
از کنار باغ ارم که راه می افتادی ، دستانت را در جیبت میکردی و با برگ های نارنجی نم ِ باران خوردهی درختان فکر میکردی ....، چشم باز میکردی میدیدی حافظیه ای ....
بزرگتر
وبلاگ جالبی دارین!بهتربگم عجیب!این همه نویسنده!واو!
جدا یادش بخیر بوی هوای خیس
داغ دل بود که تازه شد!
تعبیر زنده ای بود بوی برگها را می شد شنید.متشکر
عاشقشم ...
ای جانم....دلم شده یه ذره واسه اون لحظه....بی صبرانه منتظرم که بیام شیراز....هرم....حافظیه
وبلاگ جالبی دارین!
بهتربگم عجیب!
این همه نویسنده!
واو!
جدا یادش بخیر بوی هوای خیس
داغ دل بود که تازه شد!
تعبیر زنده ای بود بوی برگها را می شد شنید.متشکر
عاشقشم ...
ای جانم....دلم شده یه ذره واسه اون لحظه....بی صبرانه منتظرم که بیام شیراز....هرم....حافظیه