ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ستایش

ماه شعبان و رجب ، نم نم اشکی شد و رفت  

خانه ابریست خدایا ! رمضان را چه کنم ؟!!

خاطره ها

امشب تمام خاطره ها را گریستم 

این چندمین شب است که من با تو نیستم ؟!

برای غزه (۳)

جای هم‌کلاسی‌هایش

یکی یکی

شاخه گلی می‌نشست؛

نیت کرده بود

                به این گلستان بپیوندد!

مال منی!

باز دوباره صبح شد 

من هنوز بیدارم 

ای کاش می خوابیدم 

 تو رو خواب می دیدم 

..... 

بیا رسید وقت درو 

مال منی از پیشم نرو 

بیا سر کارمون بریم 

درو کنیم گندمارو 

 

 

* بیاد استاد محمد نوری

برای غزه (۲)

چشم تو به مشت های گره کرده ی من است

چشم من

                به سنگ های گره گشای تو

برای غزه (۱)

ناف مرا زیر باران بریدند،

ناف تو را

          زیر بمباران...

تنهایی

با صد هزار نفر تنهایی  

بی صد هزار نفر تنهایی ...

شرم

امان ز لحظه ی غفلت که شاهدم هستی!!

....

در راه عشق تکیه به تدبیر عقل خویش 

با چتر زیر سایه ی بهمن نشستن است ...

اصنام

برخیز تا یکسو نهیم این دلق ازرق فام را

بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوی نام را

هر ساعت از نو قبله ای با بت پرستی می رود

توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را

باران اشکم می رود,وز ابرم آتش می جهد

با پختگان گوی این سخن,سوزش نباشد خام را


دلم برای سالهایی که با این شعر اشک میریختم تنگ است!