باز دوباره صبح شد
من هنوز بیدارم
ای کاش می خوابیدم
تو رو خواب می دیدم
.....
بیا رسید وقت درو
مال منی از پیشم نرو
بیا سر کارمون بریم
درو کنیم گندمارو
* بیاد استاد محمد نوری
برخیز تا یکسو نهیم این دلق ازرق فام را
بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوی نام را
هر ساعت از نو قبله ای با بت پرستی می رود
توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را
باران اشکم می رود,وز ابرم آتش می جهد
با پختگان گوی این سخن,سوزش نباشد خام را
دلم برای سالهایی که با این شعر اشک میریختم تنگ است!