ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

با حساب دنیا ، هیچ راحتی ای وجود ندارد!

سرّ آنکه جهاد فی سبیل الله با هجرت آغاز می شود در کجاست؟ طبیعت بشری در جستجوی راحت و فراغت است و سامان و قرار می طلبد . یاران! سخن از اهل فسق و بندگان لذت نیست، سخن از آنان است که که اسلام آورده اند اما در جست و جوی حقیقت ایمان نیستند. کنج فراغتی و رزقی مکفی ... دلخوش به نمازی غراب وار و دعایی که بر زبان می گذرد اما ریشه اش در دل نیست، در باد است. در جستجوی مأمنی که او را از مکر خدا پناه دهد، در جستجوی غفلت کده ای که او را از ابتلائات ایمانی ایمن سازد. غافل که خانه غفلت پوشالی است و ابتلائات دهر ، طوفانی است که صخره های بلند را نیز خرد می کند و در مسیر دره ها آن همه می غلطاند تا پیوسته به خاک شود.


فتح خون- سید مرتضی آوینی

مصاحبه‌ی اوریانا فالاچی با قذافی

قذافی دارد از کتابش دفاع می‌کند، می‌گوید کتابش انجیل معاصر است، محصول مبارزه‌ی بشریت، راهنمای مسیر بشریت به سوی استقلال و ....
اوریانا در هر صورت قانع نمی‌شود، می‌گوید که چیزی از کتاب سردرنیاورده، می‌گوید که مخالف است ... اما قذافی زیر بار نمی‌رود.
آخرش اوریانا می‌گوید:
جناب سرهنگ می‌توانم آخرین سوالم را مطرح کنم؟
بله ... ولی کوتاه باشد. هیئت ایرانی منتظر من هستند، باید ترتیب آزادی گروگان‌ها را بدهم.
شما به خدا اعتقاد دارید؟
روش است، البته! چرا چنین سوالی از من می‌کنید؟
برای این که فکر کردم شما خود، خدا هستید!

پ.ن : نام کتاب قذافی "کتاب سبز" است .

گفت‌وگوهای اوریانافالاچی/ انتخاب و ترجمه غلامرضا امامی
بعد مطالعه‌ی دست نوشته‌ی احسان رضایی در همشهری جوان این هفته، یاد این کتاب افتادم و خواندن دوباره‌ی مصاحبه‌هایش خالی از لطف نبود ...

پسری که مرا دوست داشت

پسرک دوچرخه‌سوار به سرعت از کنار دخترک دانش‌آموز رد می‌شد و می‌پرسید: " عروس مادر من می‍شی؟" دخترک هرگز به این سوال پاسخ نمی‌داد. سکوت علامت رضا بود، این را هر دو می‌دانستند.
پسرک در هفده سالگی به جبهه رفت و در چهل و دو سالگی دخترک، بازگشت و در قبرستان شهر کوچک آرام گرفت.
فردای روز تشییع استخوان‌های پسرک، زن سر مزار او رفت. همان پسرک شوخ و شنگ هفده ساله در قاب عکس به او لبخند می‌زد.دخترکی شش ساله ظرف خرما را جلوش گرفت و گفت: " چقدر پسرتون خوشگل بوده!"

پسری که مرا دوست داشت/ بلقیس سلیمانی

دل یک دله کن !

دو دل به درد میدان مبارزه نمیخورد . فقط در لحظه های عمل، دست اهل عمل را می لرزاند و نمیگذارد ضربه ها درست همان جایی که باید فرود بیاید. مُردّد زخمی میکند ، و دشمن زخمی به مراتب خطرناک تر از دشمن سلامت است ...


پ ن : جاده های آبی سرخ / نادر ابراهیمی

باید رفت ...

اگر انسان محدوده‌هایش را نشکند و از پوسته‌اش بیرون نیاید، اگر انسان نروید و سر بلند نکند، ناچار رنج می‌برد و عذاب می‌بیند.
این عذاب و رنج، همان ماندن و گندیدن است.
پاداش تو، همان عمل توست ...


نامه‌های بلوغ/ علی صفایی حائری

...

درست وقتی بدست آوردی ، از دست می دهی.


پیرمرد و دریا/همینگوی

اکنون در روزگار آرزوهایید

أَفلا تائِب مِن خطیئته قبل مَنیَّته ... ؟!

آیا کسی هست که قبل از فرا رسیدن مرگ، از خطاهایش توبه کند؟!!


نهج البلاغه علی (ع)

هنر زنده ماندن

آن کسی که بیشتر عمر کرده است، آن نیست که سال زیادتری داشته باشد
بلکه کسی است که طعم زندگی را بیشتر چشیده باشد ...

به جای کوشش برای نمردن، باید کوشش در زنده ماندن را آموخت

امیل/ ژان ژاک روسو/ ترجمه غلامحسین زیرک زاده


قفسم را می‌گذاری در بهشت!

با من چه باید بکنی که به میله‌هایم، به فضای تنگم، به دیواره‌ها، آن چنان مأنوسم که اگر در بگشایی پر نخواهم زد؟!
بال‌هایم چیده نیست، پایم بسته نیست که نیازی به این همه نیست، در من خاطره‌ی درخت مرده است، آبی رنگ امسال نیست و واژه آسمان مرا یاد هیچ چیز نمی‌اندازد.
من صحنه را سالهاست که ترک کرده‌ام ...

خدا خانه دارد/ فاطمه شهیدی

عمل کنیم!

... و در آنچه نمی‌دانی، دخالت نکن!
و سخنی را که وظیفه نداری نگو ...


نهج البلاغه علی (ع)/ نامه به امام حسن(ع)