دخترم!
دنیا، آدمهایی دارد که
سکوت تو را در برابر ضعفِ ادبشان
به پای نفهمی تو می گذارند
نه بزرگواریت ...
اگر "گذشت" کسی را کوچک می کرد
خدا اینقدر بزرگ نبود ....
اگر " بخشش" کسی را فقیر می کرد
خدا این قدر غنی نبود ...
نه مثل سارهای و مریم، نه مثل آسیه و حوّا
فقط شبیه خودت هستی ، فقط شبیه خودت، زهرا!
علیرضا قزوه
غمگین نشستهام؛
پدربزرگ، آرام دارد از کنارم میگذرد
نگاه نگاهم می کند و زیرلب می گوید:
گریزونی، آویزونه
آویزونی، گریزونه ...
ولش کن دخترجان! رهاش کن...
فارغ از کارِ خانه
هویتشان را مستقل از بشور و بساب و بپز در نظر بگیرید ...
گاهی یک جور غمی ته دلت هست
که هر چه میگردی مرجعش را پیدا نمی کنی
این جور غمها بیشتر از ناراحتی
آدم را کلافه می کنند ...
(همه با قافیهی عشق، مصیبت دارند)
از تو گفتیم، اگر ذکر مصیبت کردیم...
مجتبی احمدی
البته مصراع اول تضمینی ست از شعر محمد علی جوشایی