ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

دعوت

به خانه ی خویش

خوانده ای مرا..

سرِ آمدن دارم

اما پای آمدنم نیست،

که  دستهایم خالیست...


عازم بیت الله هستم، برای سه روز. حلالم کنید.

خستگی بهانه است...

وقتی انگیزه ای برای برخاستن نباشد

با بهانه ی خستگی می شود تا ابد خوابید!

دلخوشم به همین بازی‌ها...

لبــــت نه گـوید و پیـــداست می‌گـــــوید دلت آری

که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری

هنوز جای امیدواریست ....

امیدوار باش
اگر هنوز چیزهایی هست که
دلت را می‌لرزاند ...
و وجدانت را زنده می‌کند

بازگشت...

وای برمن! هر چه برسنم افزوده گردد گناهم بیشتر شود؛ 

وای برمن! هر چه عمرم درازتر گردد معاصیم بیفزاید؛ 

چقدر توبه کنم؟! و چقدر برگردم؟! 

آیا هنگام آن نشده که شرم کنم از پروردگارم؟!؟!....... 

ادامه مطلب ...

زبان ما منطق نیست!بی خیال شو.

علاقه ، محبت و عشق 

نه تنها گوش تو را از شنیدن منطق بسته

که زبان مرانیز برای منطقی گفتن

عهد خدا

الهی!

خوشا آنکه بر عهدش استوار است و همواره محو دیدار.

به همین خیال باش!

می‌پنـــدارند که دارند،

بــاش تا پرده بردارنـد ...

رسائل خواجه عبدالله انصاری
همشهری داستان صفحه ی بسم اله

شب خواستن..

ما بی سلیقه ایم تو حاجات ما بخواه

ورنه گدا  مطالبه ی آب و نان کند...

سهم ما سکوت است! جرم ما صدا ...

ما عادت کرده‌ایم به سکوت
به "به ما چه"
به " هر کسی کار خودش ..."

دلمان نمی‌خواهد قضاوت شویم!
سرمان به کار خودمان است!
ما روشنفکریم ...


به پیشنهاد وبلاگ " حتی بیشتر"  به بهانه‌ی یک اتفاق!!!