ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

بعضی باید در حد یک اسم باقی بمانند ...

دخترم!

آدمها را بشناس

و با آنها در حد و اندازه‌ی خودشان ارتباط برقرار کن

بیشتر از آن ضایع کردن شأن خودت و مفهوم رابطه است...

دردیست غیر مردن ....

بعضی چیز ها شبیه دارند

بعضی چیز ها ما به ازاء

اما بعضی چیزها فقط خودشان هستند. بدون هیچ جایگزین واقعی یا ظاهری.


امام رفت !


شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت

فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت

حدیثِ هولِ قیامت که گفت واعظ شهر

کنایتی است که از روزگار هجران گفت...


حافظ


دارم پیر می‌شوم

می‌گفت:

یک وقتایی هست که روحت داغونه، یکی باید باشه آرومت کنه!
توی این جور مواقع اگه اونی که می‌خوای نباشدش، پیر می‌شی!


بالاخره چی به چیه؟!

لحظه‌ی غم‌انگیزیست
لحظه‌ای که نیاز می‌بینی دوباره یک سری مفاهیم را برای خودت تعریف کنی
انسانیت، وجدان، دین، حجاب، خدا، عشق، عاقبت و ...

بی وجود

بدبخت ترین انسان ها همانانند که به بدبختیشان عادت میکنند ...

در ستایش بزرگسالی

دخترم
هرچه بزرگتر شوی

بهتر متوجه می‌شوی

که هیچی از هیشکی بعید نیس!


عاشقانه‌های یک طنزنویس

ای کاش نبودنت را هم با خودت برده بودی!


عمران صلاحی

حال گل!

این عکس را امروز توی نت دیدم!

بدجور حال من است ... بدجور!


حس کاذب

پرنده‌ای که با قفسش کنار آمده

احساس آزادی می‌کند ...


عمران صلاحی