ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

...

یک چیزهایی هست که به هیچ کس نمی شود گفت ... 

حتی به خودش ... 

دل خوش به همان هایم ...

قدر دانی

به تجلیل فاصله تولد تا مرگ،دستانت را سرگرم کار خدا کن!

محرم

بارالها اجلم را تو به تاخیر انداز،
چند روزیست دلم تنگ محرم شده است ...

امیدوارم ...

بدترین قسمت مرگ وقتیست که به دنیا نگاه می کنی  

و با خودت می گویی: من چطور این جهنم را تحمل کردم؟!

به خدایمان و خودهایمان ...

آدمها در دامنه ی کوه پراکنده اند 

هر چه به قله نزدیک تر می شوند 

به هم نیز نزدیک تر می شوند ...

دیار آشنا

بوی خاک وطن، راه تنفس را باز میکند ...

گام اول

بزرگ‌ترین دستاوردها
نصیب کسانی می‌شود که
به یک آغاز کوچک، راضی بوده‌اند.


کتاب همراه مدیران فردا

کار کن، پز نده ...

کسی که دائم دارد پُزِ راههای رفته و افتخاراتش را می دهد 
در حال سقوط است، زمین را می بیند، پایین را ...
آنکه صعود می کند، چشمش به آسمان است 
به راههای نرفته ، به قله های فتح نشده ... 
حرف نمی زند...

چرا گاهی یادم میرود؟

عشق 

خاصیتش گرماست  

چه در وصال  و چه در فراق

می سوزاند و می سازد  

« نه با دنیا 

که دنیا را ... »