ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

عالمی دیگر بباید ساخت ...

نه میـل ماندن  

نـه راه رفتـــن  

این اســت حال زار ایــن روزهــای ما ...

تنها نگاهست

نگاهت را ندیده بود فروغ  

وگرنه می سرود ؛ 

تنها نگاهست که می ماند ...

باش

هر چه هستی، باش! 

اما باش ... !!

یونس خشمگین

یونسِ ضعیف خشکیده را ، ماهی در کناری گذاشت و رفت .  

یونسِ خشمگین از خشم ، غمگینِ از ترک اولی ، رنجیده از مدتها تنهایی و خشکیده از شدت تسبیح و عذر خواهی به درگاه پروردگار ! 

خدای یونس درختی از یقطین را سایه بانش ساخت. 

پیامبر جان گرفت و درخت کم کم خشکید و از بین رفت .  

یونس که با درخت خو گرفته بود ، احوالش را از خدا پرسید . 

خداوند به او فرمود : یونس ؛ تو درخت را خلق نکرده بودی ، لحظه لحظه های رشدش را با او نبودی ، ذره ، ذره منتظر بالیدنش نشدی ، فقط مدتی را در زیر سایه اش خوابیده ای و حالا از خشکیدنش ناراحتی . 

 پس چگونه انتظار داشتی من بنده هایی را که از خاک آفریدم ، شکل دادم ، روح دادم و دم به دم تا افلاک همراهشان بودم را با خشم تو نابود کنم و راه برگشت را بر آنها ببندم ....

فرعون ها ...

 

فرعون ها ، موسی های خود را بارور می کنند ...

بدون شرح

هر کس به گونه ای به هدر داد آنچه داشت  

یک عده هم که سگ نشدند ، استخوان شدند ....

میدانی

بدتر از آنها که روز عاشورا حرمت شکستند  

وبلاگ نویسانی هستند که سالهاست با نوشته هایشان  

حرمت همه مقدسات را می شکنند! 

کسانی که اعتقادات شما را در این دنیای مجازی نشانه رفته اند ....

عاشورای مفرح

عاشورا که برایت هیچ معنایی، جز یک تعطیلی مضحک و مفرح نداشته باشد (+

برای مضحک و مفرح تر کردنش  

کف و سوت هم می زنی !!!   

 

خدا که نباشد ، هر کاری ممکن است .... 

سرسپرده

مغرض و سر سپرده را  

هیچ منطقی ، راضی نمی کند

عاشورای 88

حق ، نور است  

باطل ، تاریکی 

آمیخته هم که شود ،حق ، قابل تشخیص است !  

مگر این که تو بخواهی اهل باطل باشی و تاریکی را برگزینی .... (+