ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

هذا یوم الجمعه!

سالهاست

از میان کوچه های کربلا،نجف،دمشق

بی صدا عبور می کنی

زخمهای کهنه را مرور می کنی

عصرهای پنجشنبه بی گمان

قبل از آمدن به کاظمین و سامرا

دل به خلوت مدینه می زنی

آه ای غریبه ای که نسبتت به مادری عزیز می رسد

عصر فاطمیه در کدام کوچه مدینه سینه می زنی؟

نغمه مستشار نظامی

بترسید از خرده علمی که توهم دانستن ایجاد کند ...

"نیم طبیب" و "نیم ملّا" جزء خطرناک‌ترین‌ها هستند؛

بقیه‌ی "نیم" ها به این حد خطرناک نیستند...

دکتر محمدعلی انصاری/ تفسیر سوره‌ی نجم

اخلاص!

کاری کنـــید که بمانـــد، نه کاری کنیــد که بمانــید.
امام خمینی(ره)

حالا که رفته از دلت آهو،چه می کنی...؟

اگر کسی از چشم آدم بیفتد، دیگر راه برگشتی نیست
مثل اشکی که اگر افتاد دیگر هرگز به چشمخانه برنخواهد گشت ....

عنوان: بیخود دشتهای خدا را قرق نکن/ حالا که رفته از دلت آهو چه می‌کنی "حامد ناصری"

قضاوت نکن!

هر پرهیزکار گذشته‌ای دارد
و هر گنه‌کار، آینده‌ای
پس هیچ کس را قضاوت نکنیم ...

پ.ن:  یادم نمی‌آید از کیست و کجا خوانده‌ام، اگر می‌شناسید، بفرمایید تا اسم نویسنده در پست ذکر شود.

ناخودآگاه ...

همه‌ی افکاری که در زمان بیداری جلوی هجومشان را می‌گیرم
در خواب، تصویری حمله می‌کنند و انتقام می‌گیرند ...

شب زنده‌داری

دل بگیر از خواب
بیدار بمان!
شاید
خدا قصه‌ی تازه‌ای بگوید برایمان
وقتی همه خوابند!
لیلا حسن زاده

نوید و نگار ...

با مرگ مادرم، پدرم رفت توی غاری شاید. غاری که به ندرت از آن بیرون می‌زد. غار خودش. شاید این تنها چیزی باشد که بتوان درباره‌ی کسی گفت که غمی سنگین روح او را له کرده‌ بود. پدرم در تمام مدت خاک‌سپاری گریه نکرد. وقتی از امام‌زاده یحیی برمی‌گشتیم، توی ماشین گریه نکرد. توی خانه گریه نکرد. انگار مدام داشت به چیزی فکر می‌کرد. مدام زل زده بود به جایی. به گل‌های قالی. به ساعت دیواری. به پاکت سیگارش. به دست‌هایش. به تلوزیون خاموش. به گلدان روی میز. تا دو روز حرفی نزد. تنها سیگار می‌کشید و گاهی سرفه می‌کرد. روز سوم صدای گریه‌اش را از توی حیاط شنیدیم. چشمش افتاده بود به کفش‌های مادرم ...

سه گزارش کوتاه درباره‌ی نوید و نگار/ مصطفی مستور

تقوا چیست؟!

تقوا این است که اگر دوربینی در خانه‌ی ما بگذارند و کارهای یک هفته‌ی ما را زیر نظر بگیرند و بعد در تلوزیون پخش کنند، ما اگر فهمیدیم، ناراحت نشویم.
یعنی کار بدی نکرده ایم که ناراحت پخش شدنش باشیم ...
درمحضرمجتهدی/محمودی گلپایگانی

برای ندیدن سقوط!

فقط مرغ‌های دریایی‌اند که
از توفان نمی‌هراسند،

حتی وقتی در میان دریاها
جهت خود را گم می‌کنند و
جایی برای نشستن پیدا نمی‌کنند،
آن‌قدر بال و پر می‌زنند
که توفان فرو نشیند
و زمینی برای نشستن بیابند

یا در همان اوج جان می‌دهند،

آن که در میان امواج می‌افتد
مرغ دریایی نیست ...

مرغ دریایی در اوج می‌میرد...
آخرین توان خود را
صرف اوج گرفتن می‌کند

تا سقوط را نبینـــــــــد....

ضدخاطرات/آندره مالرو