ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

مادر

مادر که می رود؛

چیزی درون انسان گم می شود

هر طرف را که نگاه می کنی

هر طرف که می روی

چیزی درونت نیست

گم شده است


ته دلت خالی ست همیشه

انگار عضوی از بدنت نیست

قلبت

قلبت نیست

برای همیشه



همین الان را ببینید ....


نظرات 2 + ارسال نظر
آزیتا یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ق.ظ http://entezaretoolani.blogfa.com

وقتی مادرم رفت احساس کردم که دیگه نمیتونم روی پاهام حتی بایستم ولی باز هم ادامه دادم . تنها کسی بود که معنای نگاهم را زیرکی حرکاتم را ٬ بغض های پنهانم را و ... همه آنچه که بودم را همانگونه که میخواستم می فهمید و این قدرت و توانایی از آن هر کسی نیست . بگذریم . باز هم ممنون بخاطر پست های جالبتون ...

ظهور عشق یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:26 ق.ظ http://zohooreeshgh.persianblog.ir/


حتی خداوند هم ؛ به قضاوت نمی پردازد

مگر پس از آن که انسان


عمر خود را به پایان برساند ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد