سخت است که هی بازی را کش بدهم
دلقک بشوم، تو را نمایش بدهم
سخت است روی صحنه دوام آوردن
ای کاش کمی مرگ سفارش بدهم. . .
فاطمه شمس
ما ناگزیر از تجربه ایم ...
آدمها فراموش کارند
آدمهای عاشق فراموش کار ترند
زود یادشان می رود چه به روزشان آمده و چه شب ها و
روزهای وحشتناک و عطشناکی را گذرانده اند .
پ.ن: عنوان از ه.ا.سایه
سفر، بهانهی خوبی برای رفتن نیست
نخواه اشک
نریزم، دلم که آهن نیست
نگو بزرگ شدم، گریه کار کوچکهاست
زنی که اشک نریزد، قبول کن زن نیست
مژگان عباسلو
یاد بچه گی بخیر
یاد روستا
...
کفش های پاره و ُ
پاچه ی گلی
...
زنده باد زندگی ساده ی دلی !
...
مرگ بر شهر مرده ی اراذلی
تیرباران شده مهر و عاطفه
مرگ بر سیاست ِ ماکیاولی !!!
.
× تکه ای از یک شعر بلند ×