ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت

در کشت گندم خودکفا شده ‌ام ؛ 

پی نوشت:

               در فکر صادرات به بهشت‌ ام !

جبرانی

 اگر بهشت رسیدن به کمال است و قرب
جهنم

کلاس جبرانی فشرده ای  است برای آنهایی که در دنیا نرسیدند...   
.... 

از جهنم دنیا خوشم می آید....  
کلاس جبرانی است برای زودتر رسیدن.

یا من یحیی العظام

استخوان پوسیده‌ای شده‌ام،

به «کن فیکونی» زنده‌ام کن...


یک نفر

اصلاً اگر حکمت اینکه شیطان سجده نکرد و آمد و آدم را وسوسه کرد و آدم از بهشت رانده شد و ما به دنیا آمدیم ...،
همین باشد که یک روز یک جایی ، روی زمین ، "یک نفر" را ببینیم ، بس است !

خدایا بی خیال!

خدا جون!

از طریق مشکلات داری چکش کاریم میکنی تا صاف و خوشگل و صیقلی بشم، حرفی نیست.

فقط یه خرده آروم تر که کلا ریختمون رو آوردی پایین...

بابا، همه چیز بود

" اگه بابام بود، اینجوری نمی شد "  

این جمله ایست که بارها ، بارها و بارها، بعد از رفتنش تکرار کردم .

هر اتفاقی با ربط و بی ربطی، انگار به نبودن او ربط دارد .

فعلهای مقدس !

هـــر چیــزی، ارزش دیــدن

هــر راهــی ، ارزش رفتــن 

و هر دستی، ارزش گرفتن 

ندارد ...  

 

فقط پرواز

همیشه تنهایی و سکوت و فکر ، کاردی است دو لب

یا روحت را می کُشد و زمینت میزند ، یا زنده ات میکند و پروازت میدهد !


پ ن : اما سکوت و تفکر در " ماه خدا " یک لب بیشتر ندارد ....

توجیه

به عدد انسانها 

توجیه برای کارهای اشتباه وجود دارد ! 

او می فهمد...

چه حالی میکنی وقتی می فهمی خدا می فهمدت!!

وما انسان را آفریدیم و می دانیم نفس او چه وسوسه ای  میکند و ما از شاهرگش به او نزدیکتریم..