دلم یک کوچ می خواهد....بی مقصد....بی بازگشت.....!
دعاهایمان
با سقف گناهان و اشتباهات برخورد می کنند ...
بعد
دلمان را خوش می کنیم
که صلاح نبود لابد ... !!!
اگه تو سرنوشتو می نویسی.........دیگه هیچ اتفاقی، غم نداره!
آنکه ترسیده، می ترساند
آنکه حقیر شده، تحقیر می کند ...
اما آنکه دلش شکسته ، دل نمی شکند ...
خدایا..اگر حاجتم را دیر بدهی بدلیل نادانیم به تو اعتراض میکنم درحالی که شاید دیر شدن آن برایم بهتر باشد زیرا تو از عاقبت کارها آگاهی!من ندیدم مولای بزرگواری را که بر بنده پست خود شکیباتر از تو باشد بر من: تو.. مرا میخوانی ولی من از تو روی برمیگردانم.تو به من محبت میکنی و من نمیپذیرم.گویا من منتی بر تو دارم! ولی این احوال باز ندارد تو را از محبت به من و احسان به من و......به من!!!
فرازی از دعای افتتاح از حضرت صاحب (عج)
خدایا خودت بهتر میدونی سحر ها نه برای مناجات ، بلکه برای خوردن سحری بیدار میشدم
ولی به جان خودم ، بعضی از صبح ها که برای وضو میرفتم توی حیاط ، حست میکردم !
اگر پایه باشی بعد از ماه رمضون هم بیدارم کنی ، میام همون جا سر حوض با هم یه وضو مشتی میگیریم ، یه نماز محکمی میخونیم ، بعدش هم میریم برای صبحونه !
کلاً منظورم اینه که با هم رفاقتی زندگی میکنیم دیگه ... گذشته ها گذشت . تموم شد رفت پی کارش...
........؟
نوکر اون سکوتتم که علامت رضاست ...