ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

میخانه

در حسرت یک نعره ی مستانه بمردیم 

ویران شود این شهر که میخانه ندارد ...

به سلامت

به او که نیامده می گویند بیا 

به او که رفته 

باید گفت :  

به سلامت ...

معجزه

معجزه ؛  

چشم معجزه بین می خواهد!! 

دنبالش نگرد... 

دلگیر نباش!

دلگیر نباش 

دلت که گیر باشد 

رها نمی شوی !! 

سردرگمی ، تقدیر تلخ قصه ی ما نیست ...

هق هق ، حق من است ...  

 

پ.ن : شعر عنوان از خانم پروانه نجاتی

مامانی!

بدون شک  

بزرگترین نعمت در دنیا 

نعمت گفتن " مامان " است ...

طبــــــــــل

آدمها گاهی ادعای چیزهایی را دارند  

که استعدادش را ندارند ... 

مثل او که ادعای عشق ... 

مثل تو که ادعای نور ...

نسل فراق

نسل من

نسل شعرهاییست

با قافیه ی « فراق »

غبطه می خوردم به

ردیف « وصل » 

شعرهای نسل تو ...

باور نمی کنیم ، انکار نکنیم ...

لزوما هر چیزی که در باور ما نگنجید 

دلیل بر دروغ بودن آن چیز نیست ...  

 

 

و انذر الناس یوم یاتیهم العذاب فیقول الذین ظلموا  ربنا اخرنا الی اجل قریب نجب دعوتک و نتبع الرسل  او لم تکونوا اقسمتم من قبل ما لکم من زوال (ابراهیم/44) 

ای رسول ما, مردم را  از روزی که هنگام عذاب و کیفر اعمالشان فرا می رسد بترسان و آگاهشان ساز که ستمکاران خلق خواهند گفت: پروردگارا عذاب را به تاخیر افکن تا دعوت تو را اجابت کنیم و پیرو رسولان تو شویم به آنها پاسخ آید که آیا شما بارها پیش از این در دنیا سوگند یاد نمی کردید که ما را ابدا زوال و هلاکی نخواهد بود؟

 

 

این است رسم آدمهای دنیا ...

چه آدمهایی که بزرگوار می پنداشتیمشان و  

 پندارمان نابود گشت   

 

المنه لله که چو ما بی دل و دین بود 

آنرا که لقب عاقل و فرزانه نهادیم