ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

...

رویای شیرین شبهای من ...

زندگی

سالهای زندگی تو مهم نیستند ، زندگی سالهای تو مهمند

آسمان

سهم من آسمانیست که آویختن پرده ای آن را از من می گیرد !

ما ... همین ما !

باور بفرمائید که نیمی از ما ... 

ما مدعیان ... 

اگر مخاطب " سلونی قبل أن تفقدونی"  

می بودیم ! 

مزخرفاتی را می پرسیدیم که عربها از تعجب گریبان چاک دهند و نعره ها برآورند !

از خدا بترس...

 حضرت علی (ع)  :

از خدا بترس ... 

هر چند اندک  

                و  

میان خود و خدا پرده ای قرار ده ... 

هر چند نازک !

...

دلم گرفته تر از آسمان شهر شماست ...

تلقین

اسمع ... افهم ... 

بشنو .. 

بفهم ... 

حرفهایی را که یک عمر نخواستی بشنوی و بفهمی...

نور ... سایه

اکثر ما به زیستن در میان سایه ها دل بسته ایم ... 

فراموش می کنیم ، نور که نباشد ، سایه ای هم در کار نیست

لوازم یدکی!

اولی : کاش قطعات بدن آدمها هم مثل لوازم یدکی ماشین توی بازار پیدا می شد ! 

دومی : وای نه !!! 

اولی : چرا؟!! 

دومی : آخه من که مثل تو مدل پایین نیستم که لوازم یدکیم همه جا ارزون پیدا بشه !!

پرنده ی پرگو

آن پرنده را که می خواند در سر من
و مدام می گوید که تو دوستم داری
و مدام می گوید که دوستت دارم
من آن پرنده پرگوی پرملال را
صبح فردا خواهم کشت.

" ژاک پرور"