ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

پرنده ی پرگو

آن پرنده را که می خواند در سر من
و مدام می گوید که تو دوستم داری
و مدام می گوید که دوستت دارم
من آن پرنده پرگوی پرملال را
صبح فردا خواهم کشت.

" ژاک پرور"

نظرات 2 + ارسال نظر
یاس سپید یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:24 ب.ظ

ایول .خیلی خوشم اومد

من خیلی وقته کشتمش

ه سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:59 ق.ظ

چرا باید یکی از بهترین نعمتهای خدا رو کشت؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد