-
مرد این بازیچه دیگر نیستم
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1387 11:13
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود سجده ای زد بر لب درگاه او پر زلیلا شد دل پر آه او گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای نشتر عشقش به جانم می زنی دردم از لیلاست آنم می زنی...
-
روز مادر
سهشنبه 4 تیرماه سال 1387 11:23
بهشت خدا زیر پای تو بهشت من برق چشمهای تو ...
-
مرگ باور
سهشنبه 4 تیرماه سال 1387 11:14
هنوز حرفهایت تمام نشده بود که در باورم مردی ... !
-
سکوت ...!!
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1387 14:07
میان بازی زندگی ... به احترام تو ... برای مرگ عاطفه ... یک عمر ... سکوت کردم ....
-
برگرد لبت نوشته یحیی و یمیت ...!!
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1387 12:12
عشق تو مرا السـت و منــکم ببعــید هجر تو مــرا عند عـذابــی لـــشدید بر گرد لبـت نوشــته یحــیی و یمــیت من مات من العشق فقط مات شهید آن دم کـه شــود اذا الســماء فطــرت و آنــگــه که شــود اذا نجــوم کــدرت من چنــگ زنــم دامــنت انـدر سئلت گویــم صنـــما بـــای ذنـــب قتـــلــت شیخ بهائی
-
مـــن هنوز زنده ام ...!!
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1387 11:40
به خودم چرا، اما به تو که نمی توانم دروغ بگویم! می دانم هیچ چیز درست نخواهد شد می دانم که چشمم به راه خنده های تو خواهد خشکید! می دانم که در تابوت ِ همین ترانه ها خواهم خوابید! می دانم که خط پایان پرتگاه گریه ها مرگ است! اما هنوز که زنده ام! گیرم به زور ِ قرص و قطره و دارو، ولی زنده ام هنوز! پس چرا چراغ خواب هایم را...
-
فریـــــاد
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1387 17:00
در منتهای صبوری ... به انتهای صبوری رسیده ام .. فریــــــــــــــاد !!
-
آرامـــم نکرد
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1387 11:37
گریه کردم گریه هم اینبار آرامم نکرد هرچه کردم... هرچه... آه! انگار آرامم نکرد روستا از چشم من افتاد، دیگر مثل قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد درد دل با سایه و دیوار آرامم نکرد خواستم دیگر فراموشت کنم، اما نشد خواستم، اما نشد، این کار آرامم نکرد سوختم آنگونه در تب، آه! از مادر بپرس...
-
حماقت با نون اضافه ...!!
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1387 16:02
آدم است دیگر. عجیب و غریب. می داند اشتباه می کند ولی سرسختانه می خواهد اشتباهی برود . از این احمقانه تر می شود؟ حماقت با نون اضافه .. غذای این روزهایمان است ...
-
تصمیم
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1387 11:18
تصمیم گرفتم تصمیم بگیرم که تصمیم بگیرم
-
حال همه ی ما خوب است ... !
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1387 10:56
حال همهی ما خوب است ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور، که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند با این همه عمری اگر باقی بود طوری از کنارِ زندگی میگذرم که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و نه این دلِ ناماندگارِ بیدرمان! تا یادم نرفته است بنویسم حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود میدانم همیشه حیاط آنجا پر از...
-
قـــــــــول
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1387 10:50
تو قول دادی ... بیا ... این من ... این تو ... کو قول ...؟!!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1387 11:59
نه ساده ای نه خط خطی نه دشمنی نه هـمنــفس نه با تو جـای مــونــدنــــه نه مونده راه پیــش و پس
-
تقسیم...
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1387 11:49
همه ی تقصیر ها گردن تو همه ی حماقت ها پای من...
-
زمـــــــان
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1387 16:39
اگر عشق - عشق باشد زمان حرف احمقانه ایست. فروغ
-
عدالتــــــــ
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1387 16:11
عجب عدالت تلخی که شادمانی ها فقـط برای شــما اتفـــاق می افتـــد فاضل نظری
-
غـــــــــریب
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1387 16:00
شبی شبیه تو از این دیار خواهم رفت به سمت غربت شبهای تار خواهم رفت دوباره با دل تنگم کنار می آیم و با غروب دلم هم کنار خواهم رفت ترا که بدرقه کردم دلم گواهی داد که روز بعد تو من در غبار خواهم رفت حسن اوجانی
-
....
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1387 18:21
چـــــه معادله ی ساده ای ... وقتی می توانیــــــــــم ، نمی خـــــــــواهیم .... آنگاه که خواستـــــــیم ، نمی توانیـــــــــــــــــــم ....
-
انتقام
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1387 18:18
عجب لذتی دارد ، لحظه ی انتــــــــــقام ... چرا خودم را این همه وقت از آن محروم کردم...؟!
-
آدم برفی...
سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1387 16:59
به شانه ام زدی که تنهایی ام را تکانده باشی به چه دل خوش کرده ای؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی؟ (عبدالملکیان)
-
فـــــــــرهاد کش
سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1387 08:51
دنیا بیستون است و روی هر ستون عفریت فرهاد کش نشسته هر روز پایین می آید و در گوش ات نجوا می کند که شیرین دوستت ندارد و جهان تلخ می شود تو اما باور نکن ! عفریت فرهاد کش دروغ می گوید زیرا که تا عشق هست ، شیرین هست عشق اما گاهی سخت می شود ، آنقدر سخت که تنها تیشه از پس آن بر می آید روی این بیستون ِ ناساز و ناهموار گاهی...
-
بیــــــــداری
دوشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1387 14:13
پلکاتو الکی به هم نـــــــزن ... خواب نیستــی .. همه چیز توی بیـــــــداری رخ داده ....
-
رحمتـــــ
دوشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1387 10:00
و از گنـــجینــه رحمت او چیزهایی درخواســـت کن که جــــــز او کسی نمی تواند عطــــــــــــــا کند .... پ . نامه ۳۱ نهج البلاغه
-
رهــــــــا
دوشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1387 09:59
این لجاجت فکری را رها کن تا رهـــــا شــــــــــــــی
-
شناخـــــــت
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 15:09
آنــــچه را شناختی انتخاب کن ... ۱ وقتی نشناختی نه انتخاب کن نه اعتماد ... پ . ن ۱ : نامه ی ۳۱ نهج البلاغه
-
آدمهای آدم ...
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 15:04
آدمها ، آدمنـــــد ... آدمها ، آدمنــــــد و می بیننــــد ... آدمها می بیننـــــــــد و نتیجه می گیرنــــد ... و متاسفانه در نتیجه گیریهایشان با تو مشورت نمی کنند ... پس مراقب رفتارت باش ... !!!