زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی و نه در فردایی
ظرف امروز پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با امید است
سهراب سپهری
تویی بهانه ی این اشک های بی پایان
به هر کجا و در آغوش هرکه گریه کنم
سودابه مهیجی/جمعه ها هنوز خواب میبینند/نشر سپیده باوران
دوستـان می زده و مسـت و زهـوش افتـاده
بی نصیب آنکه در این جمع چو من عاقل بود
امام خمینی(ره)
*مصرع اول بیت : چو به عشق آمدم از حوزه عرفان دیدم
ور نـــــــکاری گـــــــل مــــــن،
علـــف هرز در آن میرویـــــــد
زحمت کاشتن یک گل ســـرخ
کمتر از زحمــت برداشــــــــتن
هرزگــــی آن عـــلف اســــــت
گـــل بکـــاریم زیـــــــــــــــــــاد
تا مجال علف هرز فراهم نشود
بــــی گــلآرایـــی ذهــــــــــن
هـــرگز آدم، آدم نشــــــــود ...
مجتبی کاشانی
کجــا دنبال مفهــومی برای عشق میگــــردی
که من این واژه را تا صبح معنا میکنـم هرشب
محمد علی بهمنی
خواجه مسعود قمی
سالهاست
از میان کوچه های کربلا،نجف،دمشق
بی صدا عبور می کنی
زخمهای کهنه را مرور می کنی
عصرهای پنجشنبه بی گمان
قبل از آمدن به کاظمین و سامرا
دل به خلوت مدینه می زنی
آه ای غریبه ای که نسبتت به مادری عزیز می رسد
عصر فاطمیه در کدام کوچه مدینه سینه می زنی؟
نغمه مستشار نظامی