فاتحه ی حاجاتمان وقتی خوانده شد
که بعد از هر دعا
خودمان افتادیم دنبال برآورده کردنش ...
مدت هاست که دلم برای صدای قیییییییژژژژژژ یک قلم نی بر روی کاغذ تنگ شده....
ناخوشی مثل آدامس چسبیده به آستین کت ام.
هرجا میرم، با منه.
می شینم مریض ام.
پامیشم مریض ام.
راه میرم مریض ام.
وایمیسم مریض ام.
حرف میزنم مریض ام.
ساکت ام مریض ام.
ناخوشی واسه ام یه شغله.
محمدصالح علا
بعضی ها دلشان «کاه »است
با یک « آه » هم می رود ...
بعضی ها دلشان «کوه » است
با صد طوفان هم تکان نمی خورد ...
نه کوه باش نه کاه ... آدم باش ...
از انتشار یأس بیزارم!
با تو ام ای ناشر ناامیدی
که کتاب روح خسته ات را هرروز منتشر میکنی!!!
این موبایل و مسنجر است که
هر روز
رابطه ها را نزدیک و ساده تر
صمیمت های غیر ضروری را بیشتر
تعهد ها را کمتر
ایمان ها را سست تر !
و خانواده را بی معنا تر می کند !
...
رونوشت به دوستان متعهد نما
فرمودند :
از کسی که صادقانه دروغ میگوید، بترسید !
پ.ن ) از تو که در چشمهایم زل می زنی و دروغ می گویی ، می ترسم !