یکی از مزیت های اینکه آدم جمعه رو هم کلاس بگیره، اینه که دیگه واسه اومدن هیچ کدوم از روزای هفته لحظه شماری نمی کنی.
قدم زدن توی کوچه های خلوتی که همه ی اهالی ش رفتن سفر؛
سر زدن به باغ ارم و حافظیه و خندیدن از اینکه خودمون هم مثل مسافرا فقط عید تا عید می ریم؛
بستنی های گرون تر از همیشه خوردن توی چمنای حافظیه و گرفتن فال زورکی برای همه؛
گاهی هم عکس گرفتن از یه زوج جوون که اولین عیدشون رو با هم اومدن مسافرت...
عید - اگه آدم پیک نوروزی نداشته باشه - همه چیزش دلچسبه.
- بله... ما تهرانی های عزیز که از صبح بارون بسیار زیبایی داشتیم
موج ابرهای باران زا ایشالا بعد از تهران، می ره به سمت شمال غربی و شمال شرقی و جنوب شرقی
راستی داشت یادم می رفت،
یه موج گرد و غبار هم از عراق میاد که طبق معمول ایشالا می ره سمت جنوب غربی!
امروز خونه مون رو از منظر گربه ها دیدم
وقتی برای باز کردن در
چهار دست و پا از دیوار رفته بودم بالا!
از بس همه رو درک کردم و هیشکی منو نفهمید،
از بس همه رو تحمل کردم و هیشکی یه ثانیه ناراحتی مو بر نتابید،
از بس بارون نیومد،
دلم گرفته....
- ببین! اگه از این در رفتی بیرون، دیگه تا آخر عمر باهات حرف نمی زنم!
+ درک!! می خوام که نزنی!!!