ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

روح

تردید در دست روح  

مثل یک نارنجک ضامن کشیده است 

«سید حسن حسینی»

شگفت

هواپیما  

در ارتفاع ۲۷۰۰۰ پایی 

یکی شگفت زده از کوچکی زمین 

یکی شگفت زده از بزرگی آسمان!

مال منی!

باز دوباره صبح شد 

من هنوز بیدارم 

ای کاش می خوابیدم 

 تو رو خواب می دیدم 

..... 

بیا رسید وقت درو 

مال منی از پیشم نرو 

بیا سر کارمون بریم 

درو کنیم گندمارو 

 

 

* بیاد استاد محمد نوری

تنهایی

چهار چرخ 

هر یک به تنهایی  

یک حرکت تکراری و بی سر انجام. 

سرانجام: 

ماشین به مقصد می رسد.

کم کم دارد صبح می شود... 

مثل همیشه.. 

وقتی آنقدر تنها باشی که نتوانی بگویی تنهایم... 

دیگر نمی گویی.

تصور کن

تصور کن  

افلاطون مونث رو  

وقتی روی موتور هزار نشسته  

و داره غزل حافظ رو می خونه 

و اونو به یک رمان مدرن تطبیق میده 

و براش توی ذهنش یک طرح گرافیکی پست مدرن تصور می کنه 

و لابد بعدش هم یک فنجون نسکافه می خوره 

و هزار لایه  پنهان دیگه....

قیییییییییژژژژژژژژژژژ

مدت هاست که دلم برای صدای قیییییییژژژژژژ یک قلم نی بر روی کاغذ تنگ شده....

حرکت

هرکه در زندگی جهت داشته باشد... جهش خواهد داشت

بعدا

می خواهم بنویسم .

پس... 

باید بنویسم!