باز دوباره صبح شد
من هنوز بیدارم
ای کاش می خوابیدم
تو رو خواب می دیدم
.....
بیا رسید وقت درو
مال منی از پیشم نرو
بیا سر کارمون بریم
درو کنیم گندمارو
* بیاد استاد محمد نوری
تصور کن
افلاطون مونث رو
وقتی روی موتور هزار نشسته
و داره غزل حافظ رو می خونه
و اونو به یک رمان مدرن تطبیق میده
و براش توی ذهنش یک طرح گرافیکی پست مدرن تصور می کنه
و لابد بعدش هم یک فنجون نسکافه می خوره
و هزار لایه پنهان دیگه....
مدت هاست که دلم برای صدای قیییییییژژژژژژ یک قلم نی بر روی کاغذ تنگ شده....
هرکه در زندگی جهت داشته باشد... جهش خواهد داشت