بچه که بودیم شب های تابستان ، یکی دو ساعت زودتر تشک ها را در حیاط پهن میکردیم تا خنک شود و بیاییم با ابر ها و ستاره ها ، بازی کنیم ...
اما حالا تابستان هم به برکت کولر ، زیر پتو میخوابیم !!
بمب ها ،
فریادی است از عجز دشمنان
صدای صیحه شیطان !
پ ن : داغدار دوستان پر پر شده مان در زاهدان هستیم .
خانمها خودشون مانتوهای بالای کمر و زیر گردن و سه نقطه تا فیلترمون نکردن رو باب میکنند
بعد خودشون هم از بی توجهی مردهاشون توی خونه رنج میبرند ..
روزگار عحیبی است حاج خانم !!
روزگار عجیبی است نازنین
یک ساعت میگذاری آب جوش بیاید
بعدیک ساعت فوت میکنی تا دوباره خنک شود و بنوشی ... !!
روزگار عجیبی است نازنین