اسب حسین به حمایت او بر سواران حمله کرد و هر سوار را بر زمین می افکند و زیر پا می مالید تا چهل تن.
آنگاه از دست دشمن گریزان سوی حسین آمد و کاکل و موی پیشانی خود را در خون او آغشته کرد و سوی سراپرده زنان آمد: شتابان و گریان و شیهه زنان.
دختران پیغمبر بانگ او شنیدند و از سراپرده بیرون آمدند. اسب را زبون و بی سوار دیدند و زین را بر آن واژگون.
اسب حسین دست ها بر زمین می زد و نزدیک خیام سر بر زمین می کوفت تا بمرد.
کتاب آه/ص 423
سلام. یه دور بی زحمت از روش بخونید، غلط تایپی نداشته باشه!
خصوصی!