ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

قول می‌دی،عمل کن!

بگذاریم حنایمان پیش خدا رنگ داشته باشد!

نظرات 1 + ارسال نظر
فرنگیس شنبه 9 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ب.ظ

زندگی قصه مرد یخ فروشی است که از او پرسیدند : فروختی؟ گفت: نخریدند، ولی تمام شد.

سلام

لطفا برداشت و نظرتون رو در مورد جمله بالا بگید ، زیر همین نظر خودم جوابم بدید ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد