ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

اولی نصیبتان نشود ...

دو نوع غم داریم:
غمهای چسبنده
غمهای رونــــده

که هر چه دیده بیند ...

در تمام بدن انسان، عضوی ناسپاس‌تر از چشم نیست
پس هر چه می‌خواهد به او ندهید ....

لَیْسَ فِى الْبَدَنِ شَىْ‏ءٌ أَقَلَّ شُکْرا مِنَ الْعَیْنِ فَلَا تُعْطُوهَا سُؤْلَهَا فَتَشْغَلَکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛حضرت علی (ع)

نه بابا، مردم چی می‌گن؟!

مشکل از آنجا شروع شد که قبل از انجام هر کاری
به جای آنکه بگوییم: خدا چی می‌گه؟!
گفتیم: " مردم چی می‌گـــن؟!"

مناجات یک نارسیسیسم

بارالها
بنده زیاد داری
اما هیچ کدوم واسه‌ات "من" نمی‌شه
می‌دونم

حسرت دیدار

من خواستار جام می از دست دلبرم
این راز با که گویم و این غم کجـا برم؟

امام خمینی (ره)

به همین سادگی ...

یه روز میاد از من و تو هیچ اثری نمی مونه

پسری که مرا دوست داشت

پسرک دوچرخه‌سوار به سرعت از کنار دخترک دانش‌آموز رد می‌شد و می‌پرسید: " عروس مادر من می‍شی؟" دخترک هرگز به این سوال پاسخ نمی‌داد. سکوت علامت رضا بود، این را هر دو می‌دانستند.
پسرک در هفده سالگی به جبهه رفت و در چهل و دو سالگی دخترک، بازگشت و در قبرستان شهر کوچک آرام گرفت.
فردای روز تشییع استخوان‌های پسرک، زن سر مزار او رفت. همان پسرک شوخ و شنگ هفده ساله در قاب عکس به او لبخند می‌زد.دخترکی شش ساله ظرف خرما را جلوش گرفت و گفت: " چقدر پسرتون خوشگل بوده!"

پسری که مرا دوست داشت/ بلقیس سلیمانی

خونه ی خدا اینا

خدایا مهمونی تموم شد . اما ما که فعلا بهمون خوش گذشته هستیم در خدمتتون ....

پایان !

بارالها
پایان این ماه را پایان اشتباهات ما قرار بده ...
و به دنبال خارج شدنش، ما را از بدیهایمان خارج کن ...
پ.ن : دعای وداع ماه مبارک رمضان از امام سجاد(ع)

الله یستهزی بهم و یمدّهم فی طغیانهم یعمهون ...

ما را "عرزشی" بخوانید و مسخره کنید
ما را به جرم دوست داشتن خدای قادر، حکیم، رئوف، رحیم ، لایوصف مسخره کنید
ما را به جرم رعایت نظم دنیا،
ما را به جرم رعایت حقوق آدمها،
ما را به جرم ایمان و باورمان مسخره کنید ...
و خود را مرکز دنیا و روشنفکر بدانید
شمایی که همه‌ی عشقتان خلاصه می‌شود در یک موجود ضعیف، ذلیل و ناتوانی چون خودتان ....
شمایی که ابایی نداری از جاری ساختن هر کلمه و جلمه‌ای به زبانت...
شمایی که هنوز برای جسم و روح خودت هم احترام قائل نیستی ...
شمایی که جهادت، روشنفکریت، همه ی دنیایت خلاصه می‌شود در توییتر و وبلاگ و فیس‌بوک و گودرت ...

چه کسی قابل تمسخر است؟!