دعوامون شده بود.
اذیتش کرده بودم و آخرشم گفته بودم: در حق من مادری نکردی!
شب، توی تاریکی، گهواره بچه رو تکون می داد و آروم می خوند:
لالایی ت می کنم، خوابت نمی یاد
بزرگت می کنم، یادت نمی یاد...
:((
غمی به توان بی نهایت ....
ترانه بانوووووووووووتوبی انصافی کردی گفتییادت بیار...
لغزوندی ما رو رفیق
:((
غمی به توان بی نهایت ....
ترانه بانووووووووووو
تو
بی انصافی کردی گفتی
یادت بیار
...
لغزوندی ما رو رفیق