ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

یادت نمی یاد...

دعوامون شده بود.

اذیتش کرده بودم و آخرشم گفته بودم: در حق من مادری نکردی!

شب، توی تاریکی، گهواره بچه رو تکون می داد و آروم می خوند:

لالایی ت می کنم، خوابت نمی یاد

بزرگت می کنم، یادت نمی یاد...

نظرات 4 + ارسال نظر
امید شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:25 ق.ظ

:((

ترانه شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:43 ق.ظ

غمی به توان بی نهایت ....

نقاشک یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ب.ظ http://naghashak.persianblog.ir/

ترانه بانووووووووووو
تو
بی انصافی کردی گفتی
یادت بیار
...

سجّاد دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:08 ب.ظ http://fluidphase.ir

لغزوندی ما رو رفیق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد