ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ها؟!!

بعد به یه جایی می رسی که

یک نگاه به خودت می‌ندازی، یک نگاه به دو سه سال کوچکترها

بعد هی به خودت می گی: من خیلی پیر شدم، یا اینا خیلی جینگیل مستونن ....!؟

نظرات 5 + ارسال نظر
بـانــــ وی اجــــــ اره ای یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:06 ق.ظ http://wff.blogfa.com

حقیت مث همون ته خیاره /

اره عزیزم

سام وان یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:10 ق.ظ http://1i1i.persianblog.ir

سلام ستایش

آفرین - لایک
وضعیت مشابهی دارم با اینی که گفتی ولی دقت نکرده بودم.
ممنون که یاداوری کردی که "چه زود پیر شدیم" ! :دی

موفق باشی (م)

بهانه گیر یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:13 ب.ظ

سلام
علتش شرایط مختلف زندگی آدماست....
نه شما پیر شدین نه ...
التماس دعا

گلابتون بانو سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:35 ب.ظ http://golabatoonbanoo.blogfa.com

من احساس می کنم معقول و با شخصیتم نه پیر!!!

دلارام چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 ب.ظ

چیزی که گفتی خیلی برام پیش اومده واز این میترسم که یه روزی واقعا پیر شده باشم و این صحنه منو بشکنه خیلی درد ناکه ترجیح میدم هیچوقت بهش فکر نکنم
پیری ترسناکتر از مردنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد