خاطره یی که تو جستجویش می کنی و به خاطرش بیاوری، بدان که خاطره نیست و بدان که کار تو نبش قبر نیست و بیرون کشیدن اجساد مومیایی و هیچ شده... خاطره یی خاطره است که نزد تو باشد، سبز تو باشد، سرخ تو باشد و همچون روح زنده و پر شور تو باشد.
خاطره یی خاطره است که نتوانی ترکش کنی، نتواند ترکت کند و خون این خاطره است که سبزِ سبز است ...
بر جاده های آبی سرخ / نادر ابراهیمی / جلد اول
من طبیعی دان خوبی نیستم
طبیعی است که فراموش نمیشوی؟