ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

نیاز به امید..

از عصر تا حالا که "جدایی نادر از سیمین" رو دیدم حسابی بهم ریختم. اینکه فیلم چی می خواست بگه و حاشیه هاش به کنار. اما این حال بد من  اسمش "افسردگی" هست. بیماری که به خودی خود به جان جوانها افتاده و خودشون از زمین و زمان بهانه پیدا می کنند برای تشدیدش. میون این همه ناامیدیهای کاذب، پا میشی میری سینما، که حالت خوب بشه، اونوقت ...

داشتم خفه می شدم. برنامه راز، حاتمی کیا بود. یه دفعه طالب زاده به این قضیه اشاره کرد که بعضی از این فیلمهایی که خیلی هم جایزه گرفتن رو، اگه یه عصر جمعه تلویزیون پخش کنه، کل ایران افسرده میشن! نظر حاتمی کیا خیلی جالب بود: "من اصلا نمی بخشم خودم رو اگه فیلمی بسازم که مخاطبم رو ناامید کنم.من کی ام که در این کائنات و جهان به این بزرگی، به جان این جامعه یخی بیندازم و بگم هیچ روزنه ی نوری نیست. خیلی بی انصافیه! خیلی بی اخلاقیه که هنرمندی چنین خفقانی ایجاد کنه. این خفقان از خفقان سیاسی خیلی بدتره. که بگی هیچ امیدی به هیچ کس نیست. چه به فرزندمون، چه به بزرگمون. همه دروغگوییم و همه جبرا می گوییم و در اختیار ما نیست. پس جمع کنیم بریم اونور آب..."


نظرات 3 + ارسال نظر
آمنه جمعه 12 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:25 ب.ظ

سلام
حلالم کنید..گاهی ازنوشته هاتون استفاده میکنم وواسه دوستام میفرستم.گاهی هم میگم نوشنه ی خودمه.
حلالم کنید
حلالم کنید

سیا دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:11 ب.ظ

نخیر اینجوریام نیست
آدم وقتی حقایق رو میبینه
وقتی مقایسه میکنه
وقتی دروغ زیاد از این و اون میشنوه
اینجوری میشه
اگه از قبل یکم بیشتر تو جامعه باشی یه کم کمتر دروغ های تلویزیون رو گوش کنی(حالا تا حدی نه کلا)
یه کم پای درد دل افراد مختلف بشینی
این فیلم به دلت میشنه چون راسته.

سلام!
حقایق! درد منم همینه که این فیلم حقایق را نشون نداد.
حقیقت جامعه ما اینه که مثل بقیه جا ها هم آدمای خوب داره هم بد. ولی این فیلم فقط آدم بدها رو نشون داد. فقط دروغگوها رو. فقط غصه ها رو . فقط سیاهی ها رو....بدون هیچ نقطه روشنی. بدون هیچ زیبایی. بدون هیچ امیدی.. و این خودش بزرگتزین دروغه!
ومن از این حس بدی که در پایان بهم داد بدم اومد. چون از این جامعه ای که اون نشونم داد بدم اومد. ولی اون هیچ جایگزینی نشونم نداد. یعنی بهم القا کرد دیگه هیچ امیدی به مردم کشورم نیست ! این خیلی بی انصافیه. هم تو هم من تو همین جامعه آدمای خیلی خوب دیدیم. مگه نه؟ زیاد هم دیدیم. چرا اون میخواد منکر وجودشون بشه؟ اون به من و تو هم توهین کرد. چون ما دروغ نمی گیم. ولی اون میگه همه دروغ میگن....

ساقی ب جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:04 ق.ظ

من علیرغم علاقه شدید موفق نشدم فیام رو ببینم تا حالا !
ولی دو تا نکته :
۱- حاتمی کیا چطور میتونه توی صدو سیما ۱ ساعت مصاحبه کنه و خیلی های دیگه نمی تونن؟ شاید اگر فرهادی اونجا بود خیلی دلایل محکمه پسندی ارائه میداد.
۲- من حدس میزنم که شما هنوز وارد زندگی و کار نشده باشید و سنتون کم باشه . واقعیت جامعه ما خیلی تلخ تر از چیزی هست که وقتی دانشجو هستی به نظرت میاد.
۳- من داستان فیلم رو شنیدم ولی ندیدمش . کافیه یک بار پات به داد گاه باز بشه ..... تلخی دیگه با وجودت عجین میشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد