ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

تمنا

لیلای من !

ظرفم را بشکن ، سرم را بشکن ، دلم را بشکن

اما تو را به جان مجنونت رُخ برنگردان ....

دنیا جای امنی نیست !

خدای من

در عالم امکان، امکان هر اتفاقی هست

هیچ آدمی از هیچ چیزی در امان نیست
تو عاقبتمان را به خیر کن !

تکراری اما مهم 1(اتاقها)

این روزا همش بارون میاد...خدا رو شکر.

تماشای بارون از پشت پنجرهٔ اتاق گرم  خیلی لذت بخشه، اما از پشت پنجره اتاق سرد و نمناک با سقفی که از چند جاش آب چکه می‌کنه چطور؟


چه بدانیم، چه ندانیم!

خاصیت گناه است؛
یک لکه روی دلت
یک سوراخ توی وجدانت ...

قانون خلاقیت

 از جاده خالی، نترسید ...
شما تنها نیستید، بلکه خلاقید ...

یاران را چه شد ؟

چنان خشکسالی شد اندر دمشق 

که یاران فراموش کردند عشق...  

 

* سعدی

غیبت ..

خطر ریزش آبرو!

گردو...

" چشم ، چشم دو ابرو

دماغ و دهن یه گردو"


یادش بخیر. آن موقع ها چه ساده و بی زرق و برق همه چیز را میدیدیم.



زهرا اکبری-نشریه ماهان

تنها دوبار زندگی می کنیم ...

سیامک: بعضی وقتا یه چیزای کوچیکی تو گذشته تبدیل می شن به یه حسرت بزرگ بعد هر چی که زمان می گذره اون حسرته هم بزرگتر می شه تا یه جایی که دیگه نمی شه ازش فرار کرد ... تمام اون سالها ی دانشکده من عاشق شما بودم ... اما هیچ وقت اینو بهتون نگفتم یعنی نشد که بگم ... همین

لیلا: جدی که نمی گی؟!

سیامک: چرا جدی می گم . برای همینم این نگفتن شده حسرت...تا یه جایی فکر می کردم این حسیه که تموم می شه ! اما کم کم فهمیدم اونقدر که حسرت نگفتنش اذیتم می کنه حسرت نشدنش آزارم نمی ده ...

صیاد

محبوب من ...

تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم و من غمین
همه ی غمم بُوَد از همین، که خدا نکرده خطا کنی
«هاتف اصفهانی»