وقتی او آمد جانها تازه شد ، همچون روحی تازه در کالبدی مرده ، با گرمای نفسها و کلام یک منجی ، زمستان بهار شد ، انقلاب شد.
کجاست احیاگری که احیای ما کند ؟ زمین رنجور شده ! نفسها به شماره افتاده ، خون در رگهای انسانیت یخ بسته ، آدمها ، زمین و زمان ، همه چشم براه اند ، چشم براه وعده خدا ، چشم براه یک منجی ...
الیس الله بصبح قریب .
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
وقتی او آمد جانها تازه شد ،
همچون روحی تازه در کالبدی مرده ،
با گرمای نفسها و کلام یک منجی ،
زمستان بهار شد ،
انقلاب شد.
کجاست احیاگری که احیای ما کند ؟
زمین رنجور شده !
نفسها به شماره افتاده ،
خون در رگهای انسانیت یخ بسته ،
آدمها ، زمین و زمان ، همه چشم براه اند ،
چشم براه وعده خدا ،
چشم براه یک منجی ...
الیس الله بصبح قریب .