ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

اسماعیلم ...

خدایا! 

چیزی بفرست برای قربانی کردن  
کارد را روی گلوی اسماعیلم گذاشته ام ...

نظرات 7 + ارسال نظر
خاک سرخ سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:51 ب.ظ http://www.khaksorkh.blogsky.com

سلام یه همه تون
عیدتون مبارک

سلام. عید شما هم مبارک.

خاک سرخ سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:54 ب.ظ http://www.khakesorkheman.blogsky.com

بازم سلام
آدرس رو تصحیح می کنم
با پلاک همسایه ام اشتباه شد ... sorry

مریم سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:21 ب.ظ

خسته نباشی!!به امید رسیدن یه چیز دیگهَ کارد رو گذاشتی؟؟
بردار عزیزمَ َکارد رو بردار .بیخود خودتو معطل نکن.
چه ژست ابراهیمی هم گرفته!!

اتفاقا منظور من هم همین است برادر. بنده و امثال بنده اگر اسماعیلی را هم به مسلخ عشق می بریم، به طمعیست، چشممان به جای دیگر است دلمان به چیزی خوش است !

مریم سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:50 ب.ظ

صحیح میفرمایید خواهر!!
ولی من مریمم!!برادر؟؟؟!!!

بله خواهر

مریم سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:53 ب.ظ

در ضمن تقصیر ما نیست که همه قصه ها برامون لو رفته.تقصیر منبریهای محترمه !!

۰۴۳ پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:52 ق.ظ

چیزی نیست. همونو خلاص کن برو

بدبختی همین جاست ! خلاصش کردیم رفت .هیچی هم جاش نیومد

کوریون پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:36 ب.ظ http://chorion.blogsky.com/

مرسی ..مرسی !

خواهش می کنم.
ولی جسارتا حضرت عالی بابت چه چیزی این قدر متشکر شدید؟!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد