ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

یا تو یا هیشکی !

عاشق هم شدی  

مثل " زلیخا " سمج باش 

آنقدر رسوابازی در بیاور تا  

خدا خودش پادرمیانی کند ....

نظرات 7 + ارسال نظر
عروسک پارچه ای شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:31 ق.ظ

عشق زلیخاوار که به درد نمی خوره بابا!
پریشون کردن عاشق به اسم عشق، که عشق نیس....
یه عاشقی هست و یه سکوت و کتمان و سوختن!

منظورم این جنبه اش نبود !

من شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:08 ق.ظ http://chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

اگه یوسف پیدا کنیم حتما

eli شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:21 ق.ظ http://u20i.blogfa.com

کلی خندیدم از این پست . . . جالب و شیرین بود!

خودساخته شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:13 ب.ظ http://khodsakhteh.blogfa.com

دوسش داشتم این پستو

نسل سومی شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:10 ب.ظ

اگه عاشق شدی مثل زلیخا نشو
کولی بازی در نیار
چون توی این دنیا تا وقتی بیخیال چیزی نشی گیرت نمیاد.
زلیخا هم وقتی دیگه بیخیال یوسف شده بود ، گیرش اومد.
ببخشید ، سرم درد میکنه حوصله ندارم ادبیش کنم ، یکی زحمتشو بکشه .

زلیخا تا آخرین دقیقه بی خیال یوسف نشد. یه سند بیارید که بیخیال یوسف شد .

نسل سومی شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:11 ب.ظ

اگه عاشق شدی مثل زلیخا نشو
کولی بازی در نیار
چون توی این دنیا تا وقتی بیخیال چیزی نشی گیرت نمیاد.
زلیخا هم وقتی دیگه بیخیال یوسف شده بود ، گیرش اومد.
ببخشید ، سرم درد میکنه حوصله ندارم ادبیش کنم ، یکی زحمتشو بکشه .

نسل سومی یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:27 ب.ظ http://blog.nasl3vomi.ir

زلیخا پیر شده بود و مومن ، به عبادت روی آورده بود و در کلبه ای به خود مشغول بود.
اینو توی یه کتاب که درمورد یوسف و زلیخا چندین سال پیش خواندم.
حتما از روی فیلم که حرف نمی زنند.
به هر حال همان کتاب هم داستان بود .
دعوا که نمی شود کرد ، سر چیزی که لیس لنا به علم .

خب این چیو ثابت می کنه؟!! این که به عبادت روی آورده بوده نشون میده که بی خیال یوسف بوده؟!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد