می گفت: دروغگوی خوبی نیستم
وقت دروغ گفتن صدایم می لرزد ، پلکم می پرد .
...
خداحافظی که کرد
هم صدایش می لرزید ، هم پلکش می پرید.
و من سالهاست
"کنار این قطار رفته ایستاده ام " (1)
و ذکر " دروغ گفت " را گرفته ام ...
1) قیصر امین پور
گاهی بعضیمان، بقیه را دوست داریم،
به خاطر چیزی که دارند و ما نداریم؛
گاهی، بعضیمان، بقیه را دوست نداریم،
به خاطر چیزی که دارند و ما نداریم!
چقدر تنگ میشود نفس،
در این هوایِ گرگ و میش ِ قبل از طلوع.
ناخوشی مثل آدامس چسبیده به آستین کت ام.
هرجا میرم، با منه.
می شینم مریض ام.
پامیشم مریض ام.
راه میرم مریض ام.
وایمیسم مریض ام.
حرف میزنم مریض ام.
ساکت ام مریض ام.
ناخوشی واسه ام یه شغله.
محمدصالح علا
آرزو
عشق
رویا
حسرت
عشق
خستگی
کار
من
عشق
دغدغه
فکر
ایده
علم
عشق
....
پرونده اش در یک کلمه بسته می شود ...
مُرد...
قایلی قاطر قاتیم !