ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

نداشتن ها ...

همه با داشته هایشان خوشند ... 

تو با نداشته هایت عشق کن ...

همدردی...

همه می توانند  گوش کنند  

اما ... 

تعداد محدودی می توانند درک کنند...

یافتم ... یافتم ...

زندگی وجود دارد ! 

این بزرگترین و نیروی بخش ترین کشف در زمانه ی ماست...! 

 

موجود متناقضی که منم ....

از «‌ حقیقت » های تلخ خسته ام  

یک « دروغ »‌شیرین بگو ...

اگر می خواهی بروی، برو !

دستش را روی میز گذاشت و گفت:  

اغلب داستانها وقتی طولانی و کشدار می شوند ، حوصله همه را سر می برند  

حتی قهرمان داستان .  

پایان قصه همین جاست. برو ، با خیال راحت برو ... 

تمام که شود ، همه فراموش می کنند ، حتی خود تو ! 

به قول شازده کوچولو این دست دست کردنت خلق آدم راتنگ می کند ... 

 اگر می خواهی بروی ،برو !

رها شو ...!

خوب است که گاهی آدمهای اطرافت را کنار بگذاری ! 

بعضی ها را برای یک ساعت  

بعضی را برای یک روز 

بعضی را برای یک ماه  

و بعضی را برای همیشه ...

علی (ع)

اگر تنها برای وجود " علی (ع)" بخواهیم شکرگزاری کنیم ... 

دیگر وقتی برای گله نمی ماند ! 

 

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیر المومنین 

عیدتان مبارک

دنیا

بسازید برای خراب کردن ... 

سر زده وارد نشو ....

میکده حمام نیست  

سر زده وارد نشو ...

یک عمر گشـــــتم تا که فهمیدم تو سایه بون خستگی هامی

معتقد است که  پزشکها هیچ آدمهای باهوشی نیستند

بدیهی ترین مسائل را تشخیص نمیدهند

حسرت می خورد که یک عمر بی دلیل به همه شان اعتماد کرده

می گوید : سالها گذشت تا فهمیدم که ،  نه ریشه قلب دردهایم گرفتگی رگهایش بود

و نه  دلیل بی خوابی هایم  درد های مفصلی مزمن

مادر بزرگ میگوید : علت همه ی اینها تنهایی است و تنهایی ...