ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

مجلس چهارم

هنگامه ی نماز شد .  

حضرت، با نیمی از  اصحاب نماز خوف خواند .  

سعید بن عبدالله حنفی  ، پیش روی امام ایستاد و خود را سپر تیر و نیزه ها کرد ... 

نماز که به پایان رسید ، سعید ، شهید شد ...  

 

سعید باور داشت ، خدایش را ، امامش را ، نمازش را ...  

سعید شهید باورهایش شد ...  

نظرات 4 + ارسال نظر
امید دوشنبه 30 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:24 ق.ظ

سعید سعادت مند شد .

امیلی دوشنبه 30 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:33 ق.ظ http://np3.blogfa.com

بیا وبلاگم رو اپ کردم

خودم سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:11 ق.ظ

برا باورهای منم خیلی دعا کنید...

خانم بزرگ سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:40 ق.ظ http://www.majera.blogsky.com

کاش همه مون رو ادب مون سعادت مند می کرد مثل حر مثل عباس ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد