ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

بازی زیر پوستی

احساست را روی زبانت نریز و کلمه اش کن ... 

توی چشمهایت بریز و نگاهش کن ...

نظرات 8 + ارسال نظر
آسمون دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:29 ق.ظ

و با این که بعضی ها نگاه را نمیخوانند چه کنیم ؟

امین دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:37 ب.ظ http://delstory.com

آسمون، دست ها...

بوتیمار دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:26 ب.ظ http://5dar7.persianblog.ir

موافقم...اونایی که نگاه را نمی خوانند را به خدا بسپار..

حمید دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:48 ب.ظ http://www.bikaraane.parsiblog.com

. . . توی چشمات بریز و یک عینک دودی هم روش. . .

قطره ای از دریا دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:42 ب.ظ http://www.daryaedel.parsiblog.com

سلام.

و آنوقت فقط باید بارید .


با افتخار وبلاگتون رو لینک کردم. موفق باشید

کاظمی سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:53 ق.ظ http://mataf.ir

سلام
چه چاره وقتی محسوس!! آنقدر سردر گریبان تفکر (خودخواهی) دارد که حتی شعله گرم نگاه هم متوجه حضورمان نمی کندش؟ یا باید رهایش کرد یا باید برسرش فریاد زد.
در هر دو (سه) صورت موافقم. کلمه کاربردی نخواهد داشت. یا سکوت یا فریاد.

ه سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:56 ب.ظ

نظرم هست- هرچند درست نفهمیدم

یاس سپید سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:54 ب.ظ

خوب من نگاهش کنم اگه اون نگاهم نکرد چی؟؟یا اگه نگاهمو اشتباه خوند؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد