ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

خبر به دورترین نقطة جهان برسد

 

خبر به دورترین نقطة جهان برسد
نخواست او به من خسته ـ بی‌گمان ـ برسد
شکنجه بیشتر از این‌؟ که پیش چشم خودت‌
کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد
چه می‌کنی‌، اگر او را که خواستی یک‌عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد...
رها کنی‌، برود، از دلت جدا باشد
به آن‌که دوست‌تَرَش داشته‌، به آن برسد
رها کنی‌، بروند و دوتا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطة جهان برسد
گلایه‌ای نکنی‌، بغض خویش را بخوری‌
که هق‌هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که‌... نه‌! نفرین نمی‌کنم‌، نکند
به او، که عاشق او بوده‌ام‌، زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد


مرحوم نجمه زارع

نظرات 5 + ارسال نظر
اهو شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 02:32 ب.ظ http://aho.blogsky.com

به پوست تنم دست میکشم
به جای کسی نفس میکشم
و در حسرت یک بوسه میمیرم.

ه شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:14 ب.ظ

خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد

دنیای عجیبیه-جای هیچ صحبتی نداری- نمی دونم اگه خدا نبود چیکار میکردیم
امیدواری مقدمه بشه برا پریدن اما کو توان پریدن
یکی بهت میگه تو چقدر خونسردی-ای سیب زمینی ... تو مجبوری بخندی تا فکر نکنه که تو هم ...
این چرت و پرتا هیچ ربطی به هیچ جا نداشت

قهرمان شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 07:28 ب.ظ http://thejoyofsharing.wordpress.com

چه شعر قشنگی! از کی بود؟

اسو چهارشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:37 ب.ظ http://asoo-inocence.blogspot.com

حسرت بوسه های پنهانی
خدا کند که از سرم برود

حسرت دیدار های ناگهانی
خدا کند که حسرتت از دلم برود
خدا کند دل هره دیدن تو در ان خیابانهای کشدار از سرم برود

علی راد یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:40 ب.ظ

روحش شاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد