دنیا بیستون است
و روی هر ستون عفریت فرهاد کش نشسته
هر روز پایین می آید و در گوش ات نجوا می کند که شیرین دوستت ندارد و جهان تلخ می شود
تو اما باور نکن !
عفریت فرهاد کش دروغ می گوید زیرا که تا عشق هست ، شیرین هست عشق اما گاهی سخت می شود ، آنقدر سخت که تنها تیشه از پس آن بر می آید روی این بیستون ِ ناساز و ناهموار گاهی تنها با تیشه می توان رَدی از عشق گذاشت وگرنه هیچکس باور نمی کند که این بیستون فرهادی داشت ...پلکاتو الکی به هم نـــــــزن ...
خواب نیستــی ..
همه چیز توی بیـــــــداری رخ داده ....
و از گنـــجینــه رحمت او چیزهایی درخواســـت کن
که جــــــز او کسی نمی تواند عطــــــــــــــا کند ....
پ . نامه ۳۱ نهج البلاغه
آنــــچه را شناختی انتخاب کن ... ۱
وقتی نشناختی نه انتخاب کن نه اعتماد ...
پ . ن ۱ : نامه ی ۳۱ نهج البلاغه
آدمها ، آدمنـــــد ...
آدمها ، آدمنــــــد و می بیننــــد ...
آدمها می بیننـــــــــد و نتیجه می گیرنــــد ...
و متاسفانه در نتیجه گیریهایشان با تو مشورت نمی کنند ...
پس مراقب رفتارت باش ... !!!