هر آدمی بهایی دارد ؛
اگر به کسی بیش از حدش بها بدهی
یک جنس بنجل می ماند روی دستت !
پ. ن ) مثل این که یک جنس تاناکورا را خریده باشی خدا تومان
خدایا !
سال آخر از دهه ی هشتاد را
سال دلجویی از مایی قرار بده
که یک دهه
تاوان چیزهایی را دادیم
که در بوجود آمدنشان دخالتی نداشتیم !
بعضی غمها را آنقدر توی دلمان نگهشان داشتیم
که ته نشین شدند و رسوب کردند ؛
کم کم جذب خونمان شدند
از بین نمی روند ....
چیزهایی که فقط به عقل انسان می رسد
پایدار نیست !
بگذار پائین تر برود ،
به قلبت برسد ،
عمق پیدا کند
و ماندگار شود ... !!!
پ. ن : خوش به حالتان که دل سپرده اید ! خوش به حالتان که خوب مرده اید !
یک وقت هایی در زندگی می رسد
که باید دستت را بزنی زیر چانه ات
و جریان زندگی ات را
فقط تماشا کنی !
اگر در زندگی ، بیشتر از سه بار از خودتان پرسیده اید :
" چرا حقشو کف دستش نذاشتم "
بدانید شما ذاتا آدمی نیستید که بتوانید
حق کسی را کف دستش بگذارید !
وقتتان را صرف شناخت نقابهای آدمها نکنید ...
حول حالنا الی عشق و حال ...