-
بی مخاطب !
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 10:11
از آدمهایی که نگاهشان مخاطب ندارد بدم می آید
-
شهردار منطقه!
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 00:54
شهیدت می کنم تا نام کوچه ی دلم بشوی
-
تو بگو !
یکشنبه 24 مردادماه سال 1389 09:50
سحر ِ فراغ حسرتِ افطار این چندمین رمضان است بی تو ؟!! تو بگو ...
-
دوباره
شنبه 23 مردادماه سال 1389 12:01
خنک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش نماند هیچش الا هوس قمار دیگر
-
رویا نوشت !
شنبه 23 مردادماه سال 1389 10:21
یادم باشد دفعه ی بعد که به دنیا آمدم پدرم ، ملاصدرا باشد برادرم قیصر خواهرم فروغ * عمویم ، سیلور استاین دایی ام نادر ابراهیمی همسایه مان مجید انتظامی پسرخاله ام آیدین آغداشلو پسر عمه ام سلینجر نقش حافظ را هم قبلا تعیین کرده ام * طبیعی است که وقتی فروغ خواهرم باشد ، پرویز شاپور ، شوهر خواهرم است و عمران صلاحی ، دوست...
-
نیایش در پسین مستی!
جمعه 22 مردادماه سال 1389 01:34
الحمدُ لی لا !
-
دلیل اینکه ما آدمای معروفی نمی شیم.
پنجشنبه 21 مردادماه سال 1389 13:32
یه روز یه کاریکلماتوری ساختم، عجیب قشنگ بودا! ولی هیچ جایی نداشتم تا توش ثبتش کنم. حالا که اینجا جون می ده واسه این جنگولکا، یادم نمیاد چی بود!
-
قیاس مع الفارق
پنجشنبه 21 مردادماه سال 1389 11:17
سوز من با دیگرى نسبت مکن او نمک بر دست و من بر عضو ریش
-
مریم
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 15:06
تو را برای ابد ترک میکنم مریم چه حسن مطلع ِ تلخی برای غم، مریم! پکی عمیق به سیگار میزنم اما تو نیستی که ببینی چه میکشم، مریم! برای آنکه تو را از تو بیشتر میخواست چه سرنوشت ِ بدی را زدی رقم، مریم! مرا به حال خودم واگذاشتند همه همه، همه، همه اما تو هم؟ تو هم؟ مریم؟ امیرپیمان
-
فاصله
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 09:58
همیشه ، چاره " رابطه " نیست گاهی باید به " فاصله " فرصت داد ...
-
من پنچرم
سهشنبه 19 مردادماه سال 1389 16:51
عجله داری ؟ بایست پنچرگیری کن دوباره راه بیفت..
-
نمی توانم ...مگر
سهشنبه 19 مردادماه سال 1389 16:14
الهی لم یکن لی حول فانتقل به عن معصیتک الا فی وقت ایقظتنی لمحبتک... خدایا من هیچ گاه توان جدایی از گناه را ندارم مگر آن لحظه که با محبتت بیدارم میکنی! فرازی از مناجات زیبای شعبانیه! گرچه در پایان شعبان دوست داشتنی هستیم,اما خواندن این مناجات را برای همه لحظه های دلتنگی پیشنهاد میکنم.
-
فراغت
سهشنبه 19 مردادماه سال 1389 14:46
وقتی بهت احتیاج دارم کنارم باش نه وقتی همه ی کارتو انجام دادی و بیکاری.
-
قسم به عطر نفسهات ...
سهشنبه 19 مردادماه سال 1389 11:55
هیچ لذتی با لذت " مخاطب خاص " تو بودن برابری نمی کند ....
-
ستایش
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 10:55
ماه شعبان و رجب ، نم نم اشکی شد و رفت خانه ابریست خدایا ! رمضان را چه کنم ؟!!
-
کینه شتری!!
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 15:06
شترها خیانت کار هستند:هزاران گام بر میدارند ولی هیچ نشانی از خستگی نشان نمی دهند,اما ناگهان از پای می افتند و می میرند!!
-
روح
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 11:43
تردید در دست روح مثل یک نارنجک ضامن کشیده است «سید حسن حسینی»
-
خاطره ها
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 10:35
امشب تمام خاطره ها را گریستم این چندمین شب است که من با تو نیستم ؟!
-
خدایا
شنبه 16 مردادماه سال 1389 11:22
خسته ایم از این تعلیق ... از این انتظار انتظارِ یافتن ، به دست آوردن ، داشتن ! و بعد ... انتظار رفتن ، از دست دادن ... کمی جاودانگی لطفا !
-
شگفت
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 23:07
هواپیما در ارتفاع ۲۷۰۰۰ پایی یکی شگفت زده از کوچکی زمین یکی شگفت زده از بزرگی آسمان!
-
برای غزه (۳)
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 12:18
جای همکلاسیهایش یکی یکی شاخه گلی مینشست؛ نیت کرده بود به این گلستان بپیوندد!
-
باور کن !
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 10:31
فراموش نکن ! پشت هر پوست کلفتی یک قلب نازک هست ... هست !
-
مال منی!
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 19:11
باز دوباره صبح شد من هنوز بیدارم ای کاش می خوابیدم تو رو خواب می دیدم ..... بیا رسید وقت درو مال منی از پیشم نرو بیا سر کارمون بریم درو کنیم گندمارو * بیاد استاد محمد نوری
-
برای غزه (۲)
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 17:11
چشم تو به مشت های گره کرده ی من است چشم من به سنگ های گره گشای تو
-
اصحاب کهف
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 09:57
دلش به غار " اصحاب کهف " می ماند ! تار عنکبوت بسته ! اخلاقش هم نقش " سگ اصحاب کهف" را بازی می کند ! فقط مانده ام کسی آن تو به خواب رفته یا نه ؟!
-
برای غزه (۱)
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 11:38
ناف مرا زیر باران بریدند ، ناف تو را زیر بمباران...
-
لبخند بزن!
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 10:34
خودت را برای کسی شرح نده ! در عوض به تحلیل های دیگران در مورد خودت گوش کن و لبخند بزن ...
-
تنهایی
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 08:16
چهار چرخ هر یک به تنهایی یک حرکت تکراری و بی سر انجام. سرانجام: ماشین به مقصد می رسد.
-
شب های تابستان
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 00:17
بچه که بودیم شب های تابستان ، یکی دو ساعت زودتر تشک ها را در حیاط پهن میکردیم تا خنک شود و بیاییم با ابر ها و ستاره ها ، بازی کنیم ... اما حالا تابستان هم به برکت کولر ، زیر پتو میخوابیم !!
-
قطار شهربازی
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 16:20
در زندگی افرادی هستند که مثل قطار شهربازی اند. از بودن با آنها لذت می بری,ولی با آنها به جایی نمیرسی!