ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

یلدا

شب بی تو یلداترین یلداست .. 

آغاز فصل سردِ بودن ...

بعــــــدشــ

پس کی خوبه؟!! 

 

پ. ن ) ببین من بلد نیستم نبخشمت ، اما بیا و مرام بذار لااقل خودت، خودت رو نبخش!

ســـــواری

خم نشو ، تا سوارت نشن ...

فــــــــرومایه

چقـــــدر ضعیفند آنها که منافعشان را به قیمت آبروی دیگران می خرند ... 

دروغ

می توانی یک عمر سر خودت گول بمالی ...  

خوشمزه است ... 

به شرطی که کسی حقیقت را نگوید ...

...

کاش بلد بودم داد بزنم و دعوا کنم ...

دانستن جرم کمی نیست

دانستن جرم کمی نیست ... 

وقتی که ... 

بدانی و عمل نکنی ..

بدانی و بگذری ... 

بدانی  و نادیده بگیری ... 

بدانی و بشکنی ... 

دانستن جرم کمی نیست ...

جغجغه

عشق آن جغجغه ای نیست که مجنون برداشت

تا که سرگرم شود با زدَنَش صدها «من» !

قرار است مرد باشد ...

 با کوچکترین اتفاق از کوره در میرود

با ساده ترین حرف ناراحت می شود

با پیش پا افتاده ترین اتفاق سردرگم می شود

با مسخره ترین انتقاد لج می کند ...

برای حل صورت مسئله هایش یک راه حل خوب دارد و آن پاک کردنش است ...

بیشتر از دو ساعت نمی تواند سر یک حرف بماند ...

 دلش هم یا گرفته ، یا تنگ است ، یا سنگ است ، یا ....

.

.

.

اگر یک دفتر هم بردارد و شعرهای عاشقانه درش بنویسید با یک قلب تیر خورده ..

مطمئن می شوم که اسمش اشتباهی مرد است ...

دلداده

وقتی با چشمهایش تصمیم می گیرد ...

هر تکه از دلش جایی می ماند...