ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

معلوم نیست چی به چیه ؟!

در بیچارگی و درماندگی انسان همین بس که؛
درست در همان لحظه ای که فکر می کند قدم قدم دارد به آرامش نزدیک می شود
شاید فرسنگ فرسنگ دارد از آن دور می شود ...

چاره چیست؟!

وقت زندگی خیلی کم است
اما گاهی چاره ای جز آزمایش و خطا هم نیست ...!

مبادا!

مبادا هیچ سقفی بی‌پرستو
مبادا هیچ بامـــی بی‌کبـــوتر 

قیصر

از واقعـه ای تــرا خبـــر خــــواهم کــــرد
و آن را به دو حــرف مختصر خواهم کرد
با عشق تو در خــاک فرو خواهم شـد
با مهـــر تو ســـر ز خاک بر خواهم کرد  

شاعر؟!

این همان منظورم این نبود است ...

در انتخابات کلمات دقت کنیم
گاهی یک کلمه ی اشتباهی، نقطه ی پایان یک رابطه است ...

شام بی مروت غریب کُش

الامان ز شام
الامان ز شام
الامان ز درد و غربت امام  
شام بی مروت غریب کُش
کاش کوفه ی بهانه گیر بود ...
علیرضا قزوه

آیا فرزند دختر رسول خدا تو را می خواند و پاسخ نمی دهی؟ *

بعضی حرفها هستند، نه بر دل یک نفر که بر دل تاریخ اثر می‌گذارد
حتی بر دل هزار و چهارصد سال این طرف‌تر ما ...  

پ.ن: عنوان، سخن معروف دلهم خطاب به همسرش زهیر

حتی آنها که نمی خواهند ...

خدایا!
نور حسین(ع) را به
ظلمات زندگی مان بتابان ...

شاید به این خاطر خود را به خواب زده ایم!

بیداری سخت است
دیدن چیزهایی که دیگران نمی بینند سخت است ...

در ستایش خودخواهی

خدایا!
مراقبم باش ...